در صورتى بر پيامبر جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا در مورد شريعت،
يا در امورى كه مردم را از او متنفر مىسازد، بيان كند، اما در مورد چيزى كه از
اين دايره خارج باشد، مانعى ندارد، مثل اينكه پيامبر غذا يا نوشيدنى خود را
فراموش كند، امّا نه فراموشى مستمر و پى در پى، چنين چيزى بر پيامبر محال نيست.
4- آيه ديگرى كه در ارتباط با كارهاى اين پيامبر بزرگ مورد بحث و گفتگو واقع
شده، آيه 150 و 151 سوره «اعراف» است كه مىگويد: وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً
قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ
وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ
أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ
بِي الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ- قَالَ رَبِّ
اغْفِرْ لِي وَلِاخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ
الرَّاحِمِينَ.
«و هنگامى كه موسى خشمگين و اندوهناك
به سوى قوم خود بازگشت، گفت:
بد جانشينانى بعد از من براى من بوديد، آيا در فرمان پروردگارتان عجله نموديد؟
سپس الواح را افكند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانيت) به سوى خود كشيد،
او گفت: فرزند مادرم! اين گروه مرا در فشار گذاردند، و نزديك بود مرا به قتل
برسانند، كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند، و مرا با گروه ستمكاران قرار مده-
موسى گفت: پروردگارا! من و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل كن و تو
مهربانترين مهربانانى».
در اينجا سؤال مىشود كه اوّلًا؛ چرا موسى الواحى را كه فرمان الهى و آيات تورات در آن
نوشته شده بود به زمين افكند؟ و ثانياً؛ چرا آن عكسالعمل شديد را نسبت به برادرش كه مرتكب گناه
نشده بود نشان داد؟ و ثالثاً؛ چرا تقاضاى آمرزش براى خودش و برادرش نمود؟!
ولى اگر درست در آن صحنهاى كه اين پيامبر بزرگ بعد از بازگشت از ميقات
پرودرگار با آن روبه رو شد بينديشيم، قبول خواهيم كرد كه تنها اين برنامه خلاف