«نسيان» گاهى به معناى ترك نمودن چيزى
است هرچند آن را فراموش نكرده باشد، همانگونه كه در داستان حضرت آدم عليه السلام
مىخوانيم: وَلقَد عَهِدْنَا الى آدَمَ مِنْ قَبْلُ
فَنَسِىَ ...[1] «ما با
آدم عهد و پيمان بستيم و او فراموش كرد».
مسلّماً آدم پيمان الهى را در مورد نخوردن از درخت ممنوع فراموش نكرده بود،
ولى چون نسبت به آن بىاعتنايى كرد تعبير به فراموشى شده است.
بعضى نيز گفتهاند «نسيان كننده» در حقيقت، دوست همراه موسى عليه السلام بود،
نه موسى، و پيامبر بودن او مسلّم نيست،- حدّاقل از نظر آيات قرآن، چنين چيزى ثابت
نيست-، در آيات مورد بحث مىخوانيم كه دوست موسى عليه السلام افتادن ماهى به دريا
و زنده شدن و حركت او را ديده بود، و تصميم داشت اين مسأله را با موسى عليه السلام
در ميان بگذارد، ولى فراموش كرد، بنابراين فراموش كننده، تنها او بوده است، زيرا
او اين صحنه را مشاهده كرد، و اگر در جمله
«نسيا» به هر دو نسبت داده شده، از قبيل نسبت دادن
كار فرد به گروه است، كه بسيار رائج مىباشد.
و اگر گفته شود چگونه ممكن است مسألهاى به اين مهمى به فراموشى سپرده شود، در
پاسخ مىگوييم دوست موسى عليه السلام، معجزاتى مهمتر از آن ديده بود، بعلاوه آنها
در اين سفر استثنايى به دنبال مسأله مهمترى بودند كه به خاطر آن فراموش كردن اين
صحنه جاى تعجّب نيست.
و اين كه فراموشى مزبور به شيطان نسبت داده شده؛ ممكن است به خاطر اين باشد كه
جريان زنده شدن ماهى، ارتباط نزديكى با پيدا كردن آن مرد عالم داشت كه بنا بود،
موسى عليه السلام از علم او بهره بگيرد، و از آنجا كه شيطان كارش اغواگرى است و
مىخواهد هيچكس به هدف مقدّسش نرسد، يا ديرتر برسد، اين فراموشى را در ذهن «دوست موسى» به وجود آورد.
در بعضى از روايات از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه
هنگامى كه ماهى