باز در اينجا مفسّران پاسخهاى گوناگونى دارند، ولى از همه روشنتر اين است
كه آيات قرآن به خوبى نشان مىدهد اين تقاضاى موسى نبود، بلكه تقاضاى بنىاسرائيل
بود كه مصرانه از او خواستند خدا را به آنها نشان دهد. وَ اذْ قُلْتُم يَا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى
نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَاخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ[1] «به خاطر بياوريد هنگامى را كه گفتيد: اى
موسى! ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا خدا را آشكار به ما نشان ندهى! لذا صاعقه
شما را فرو گرفت».
حتى آيات ديگر نشان مىدهد كه موسى مأموريت پيدا نمود كه عدهاى از سرشناسان
بنىاسرائيل را با خود به كوه طور برد، و در آنجا تقاضاى آنها را تكرار كند- تا
جواب را عملًا ببينند- و لذا در آيات قرآن از اين ماجرا به عنوان ميقاتنا (وعده گاه ما)
در آيه مورد بحث و در آيه 155 اعراف تكرار شده است كه اشاره به آنچه گفته شد است.
بنابراين موسى عليه السلام آنچه را گفت در طريق يك مأموريت الهى بود، و فرود
آمدن صاعقه نيز جنبه مجازات نداشت، بلكه هدف اين بود كه به تمام بنىاسرائيل نشان
داده شود وقتى شما قادر نيستيد، جرقه كوچكى از قدرتنمايى خدا را ببينيد و از وحشت
به روى زمين مىافتيد بعضى مدهوش مىشويد و بعضى هلاك مىگرديد چگونه انتظار داريد
ذات با عظمت او را مشاهده كنيد.
و اما جمله انّى تبت اليك «من به سوى تو باز مىگردم و توبه مىكنم» از طرف بنىاسرائيل بوده،
همانگونه كه جمله رَبِّ ارِنِى انْظُرْ
الَيْكَ «خدايا خودت را نشان ده تا تو را ببينم» نيز
از طرف آنها بود.
3- از آيات متعددى در سوره كهف استفاده مىشود كه موسى گرفتار نسيان شد و در
يكجا مىفرمايد: «هنگامى كه آن دو (موسى و دوست همسفرش) به محل