تُشْرِكُونَ: «اى جمعيّت من
بيزارم از شريكهايى كه شما براى خدا قرار مىدهيد» نشان مىدهد كه او در مقام
محاجّه با اقوام مخالف بود نه تحقيق براى خودش.
و اين كه بعضى در تأييد اين مدعا گفتهاند ابراهيم تا آن زمان، صفحه آسمان را
به خوبى نديده بود، زيرا مادرش از ترس نمروديان او را در غارى بيرون شهر گزارده و
پرورش مىداده بسيار حرف بعيدى به نظر مىرسد چگونه ممكن است او تا سنين جوانى يا
نوجوانى حتّى يك بار- نه در شب و نه در روز- از غار بيرون نيامده باشد، اين سخن به
افسانه شبيهتر است تا به واقعيت. [1]
به علاوه اين آيات بلافاصله بعد از آيهاى قرار دارد كه سخن از گفتگوى قاطعانه
ابراهيم در زمينه نفى بتها با آزر مىگويد، يعنى در آن حال ابراهيم به مقام والاى
توحيد و يقين رسيده بود، و خداوند ملكوت آسمانها را به او ارائه داده بود، و
ابراهيم به دنبال آن مشغول تبليغ ديگران بود نه تحقيق براى خويشتن.
***
نكته قابل توجه اين است كه ابراهيم
براى بيان بطلان ربوبيت اين كواكب سه گانه به دليلى دست زد كه در عين قابل درك
بودن براى همه قشرها، يكى از دقيقترين براهين فلسفى است، او مىخواست بگويد كه «رب» (پروردگار)
بايد هميشه و به طور مداوم با مخلوقات خود در ارتباط باشد، بنابراين موجودى كه
غروب مىكند و ساعتها نور و بركات خود را برمىچيند نمىتواند پروردگار اين
موجودات باشد.
از اين گذشته طلوع و غروب مستمر اين اجرام آسمانى دليل بر اين است كه قانونى
بر آنان حكم فرما است، موجودى كه اسير چنگال قوانين آفرينش است چگونه مىتواند
حاكم بر اين جهان و آفريدگار اين جهان باشد؟!
بعلاوه «حركت» خود يك موجود «حادث» است، بنابراين چيزى كه داراى حركت است
حتماً مخلوق و حادث است، و چنين چيزى نمىتواند يك وجود ازلى
[1]. آنچه در «عيون الاخبار» از امام
على بن موسى الرضا عليه السلام در اين زمينه آمده كه ابراهيم از مخفيگاهش خارج شد
و با سه گروه از مشركان روبهرو گرديد (نورالثقلين، جلد 1، صفحه 735) نه تنها
دليلى بر اين مطلب نيست، بلكه دليلى برخلاف آن است (دقت كنيد).