در مورد چهارمين آيه، يعنى اشاره ابراهيم عليه السلام به ستاره و ماه و خورشيد
و آسمان، و آنها را توصيف به ربوبيت كردن و «هذا ربّى گفتن» نيز مفسّران بيانات
فراوانى دارند، و از همه روشنتر اين است كه بگوييم اين سخنان را ابراهيم، در
گفتگو و استدلال در برابر اقوام مختلف ستارهپرست و ماه پرست و خورشيد پرست گفته
است (به قرينه آيهاى كه بعد از اين آمده، و آيه قبل از آن كه از گفتگو به محاجّه
ابراهيم با بتپرستان مىگويد).
بنابراين او در برابر هريك از اين گروههاى سه گانه قرار گرفت، و نظر آنها را
به عنوان يك «فرضيّه» پذيرفت، و با آنها همصدا شد، تا هنگام غروب اين كواكب
آسمانى، اشتباه آنها را روشن سازد، همان گونه كه مثلًا هنگامى كه ما با طرفداران
سكون زمين و حركت خورشيد روبهرو مىشويم مىگوييم: بسيار خوب، زمين ساكن است و
خورشيد متحرك، ولى مىدانيد لازمه اين سخن اين است كه خورشيد با اين فاصله عظيمى
كه با ما دارد در هر بيست و چهار ساعت چه دايره عظيمى را طى كند و چه سرعتى بايد
داشته باشد، سرعتى كه براى چنين جسمى اصلًا محال است پس فرض شما باطل است (دقت كنيد).
اين يكى از بهترين راههايى است كه براى ابطال نظرات مخالفان پيموده مىشود،
بىآنكه، حس عصبيت و لجاجت آنها تحريك گردد، نخست با آنها- به عنوان يك فرضيّه-
هم صدا شدن و سپس نتايج فاسد را نشان دادن، بعضى نيز گفتهاند جمله «هذا ربّى» در
برابر اين اقوام به صورت يك «استفهام» بوده است، استفهامى كه مقدمه براى ابطال
نظراتشان به هنگام غروب و افول آن كواكب بود.
امّا اين سخن كه ابراهيم، اين جملهها را به هنگامى كه خودش مشغول تحقيق بود
بر زبان جارى كرد، و مانعى ندارد كه انسان در حال تحقيق نظرات مختلف را بپذيرد و
بيازمايد، گفتار صحيحى به نظر نمىرسد، چرا كه جمله يا قَوُمِ انِّى بَرِىءٌ مِمّا