قلب براى يك فرد عادى، فضيلت است، اما براى يك پيامبر يا امام گناه است! (گناه
نسبى نه مطلق).
تمام تعبيراتى كه درباره عصيان و گناه و ذنب انبياء- چه در مورد آدم و چه در
مورد خاتم- در آيات و روايات ديده مىشود، ممكن است اشاره به همين معنا باشد.
گاهى از اين معنا به عنوان «ترك اولى» تعبير مىشود، و منظور از آن عملى است كه تركش از انجامش
بهتر است، اين عمل ممكن است جزء «مكروهات» يا «مباحات» و حتى «مستحبّات» باشد، مثلًا
طواف مستحبّى گرچه كار خوب و پسنديدهاى است ولى ترك آن و پرداختن به قضاى حاجت
مؤمن، اولى و بهتر است (همانگونه كه در روايات وارد شده).
حال اگر كسى قضاى حاجت مؤمن را رها كند و به جاى آن طواف خانه خدا انجام دهد
گرچه ذاتاً عمل مستحبى انجام داده، ولى ترك اولى كرده است، و اين كار براى اولياء
اللَّه و انبياء و ائمه هدى عليهم السلام مناسب نيست، و اينكه بعضى گمان
كردهاند، ترك اولى حتماً در مورد كارهاى مكروه گفته مىشود، اشتباه محض است (دقت
كنيد)
به هر حال مسأله گناه نسبى به عنوان ترك اولى مىتواند پاسخ روشنى براى تمام
سؤالاتى باشد كه به خاطر آيات و رواياتى كه در آن نسبت گناه به معصومين مىدهد.
قابل توجه اينكه تعبير به «معصيت» درباره ترك مستحبّات نيز در روايات اسلامى ديده مىشود، از جمله در حديث معتبرى
از امام باقر عليه السلام مىخوانيم كه سخن از نوافل يوميه (نمازهاى مستحب روزانه)
به ميان آورد و فرمود: انَّمَا هَذَا كُلُّهُ
تَطَوُّعٌ وَلَيْسَ بِمَفْرُوضٍ انَّ تَارِكَ الْفَريضَةِ كَافِرٌ وَ انَّ تَارِكُ
هَذَا لَيْسَ بِكَافِرٍ وَ لكِنَّهَا مَعْصِيَةٌ: «اينها همه مستحب است و واجب نيست، كسى كه نماز واجب را ترك كند كافر است و
كسى كه