از شأن نزول سرگذشت ابراهيم و داستان مرغهاى چهارگانه (بقره- 260) نيز
استفاده مىشود كه سؤال ابراهيم درباره معاد جسمانى و شبهه آكل و مأكول بوده، چرا
كه مردارى را در كنار دريا مشاهده كرد كه بخشى از آن در دريا بود و حيوانات دريا
آن را مىخوردند، و بخشى از آن در خشكى و حيوانات خشكى از آن تغذيه مىكردند، و
همين مسأله ابراهيم عليه السلام را در فكر فرو برد، و تقاضاى خود را مبنى بر ارائه
معاد به پيشگاه خداوند عرضه نمود.
***
پاسخ:
در جواب اين ايراد قديمى پاسخهاى مختلفى گفته شده است كه معروفترين آنها
اعتقاد به «اجزاء اصليّه» است، طرفداران اين عقيده مىگويند: بدن انسان مركّب از دو گونه اجزاء است:
اجزاء اصليّه، واجزاء غير اصليّه، اجزاء اصليه همان است كه هرگز در آن زياده و
نقصان، روى نمىدهد، و اجزاء غير اصليّه آنهاست كه دائماً در معرض زياده و نقصان است.
اجزاء اصليه بعد از مرگ انسان همواره باقى مىماند و اگر هم خاك شود، آن خاك
جزء بدن موجود ديگرى نمىگردد، و در قيامت همين اجزاء، پرورش مىيابد و بدن انسان
را مىسازد و روح به آن ملحق مىشود.
گاه اين نظر را با پارهاى از روايات نيز تأييد كردهاند از جمله: روايتى است
كه «مصدق بن صدقه» از «عمار بن موسى» از امام صادق عليه السلام نقل مىكند،
مىگويد: از آن حضرت پرسيدم كه آيا ميّت تمام بدنش مىپوسد؟ فرمود: آرى، تا جايى
كه گوشت و استخوانى براى او باقى نمىماند، مگر همان طينت (خاكى) كه در آغاز از آن
آفريده شده: فَانَّها لا تُبْلَى وَ تَبْقَى فى
الْقَبْرِ مُستَديرَةً، حَتّى يُخْلَقَ مِنْها كَما خُلِقَ مِنْها اوَّلَ
مَرَّةٍ: «آن جزء نمىپوسد و در قبر به صورت مدوّر باقى
مىماند، تا بار ديگر از آن آفريده شود همانگونه كه در آغاز آفريده شد». [1]
در روايت مرسله ديگرى نيز از امام صادق عليه السلام نقل شده كه در داستان ذبح
گاو بنىاسرائيل فرمود: