«شاكِرْ» و «شَكُورْ» از ماده شُكر به
گفته فروق اللغة به معناى اعتراف كردن به نعمت به عنوان بزرگداشت بخشنده نعمت است،
و به گفته مصباح اللغة شكر، همان اعتراف به نعمت، و انجام طاعت، ترك معصيت است، و
لذا گاهى با زبان و گاهى با عمل حاصل مىشود، و به گفته راغب در مفردات معناى اصلى
آن تصوّر نعمت و اظهار آن است، و نقطه مقابل آن كفر (و كفران) به معناى فراموشى
نعمت و پوشيدن آن است، و چهار پاى شكور به حيوانى گفته مىشود كه آثار رسيدگى و
پرورش صاحبش را با چاق شدن نشان مىدهد، سپس شكر را به سه
[1]. سوره بقره، آيه 158- اين واژه
«شاكر» چهار بار در قرآن مجيد آمده و تنها در دو مورد به عنوان وصف الهى است (سوره
نساء، آيه 147).
[2]. سوره انعام، آيه 51- واژه «شفيع»
پنج بار در قرآن مجيد كه در سه مورد، وصف الهى است (سوره انعام، آيه 70، سوره
سجده، آيه 4).
[3]. سوره انعام، آيه 102- واژه
«وكيل» بيست و چار بار در قرآن مجيد آمده كه قسمتى از آن به عنوان توصيف پروردگار
است. مانند: سوره آلعمران، آيه 173- سوره هود، آيه 12- سوره يوسف، آيه 66- سوره
قصص، آيه 28- سوره نساء، آيات 81 و 109 و ...
[4]. سوره زمر، آيه 36- واژه «كافى»،
فقط يكبار در قرآن مجيد آمده (در آيه فوق).