امّا چنانكه خواهيم ديد زندان در عصر بنى اميّه به كلى دگرگون شد و مركزى براى
مخالفان سياسى و معترضان به حقّ و آمران به معروف و ناهيان از منكر گرديد.
***
2- فسلفه، و اقسام زندانها
عشق انسان به آزادى، از عشق سوزان او به تكامل و پيشرفت سرچشمه مىگيرد؛ چرا
كه هيچ موجودى در اسارت نمىتواند به سير تكامل خود ادامه دهد، حتّى حيوانات از
قفس رنج مىبرند؛ هر چند تمام وسائل زندگيشان در آنجا فراهم باشد، و آزاد شدن از
قفس را بر اسارت ترجيح مىدهند، اگرچه در بيرون قفس انواع خطرات آنها را تهديد
كند.
به همين دليل جاندارانى كه در قفس اسيراند، نه شورى در سر، و نه نوايى در گلو،
و نه هيجانى در تن دارند؛ مگر اينكه متولّد قفس بوده، و طعم آزادى را نچشيده باشند.
اگر در حيوانات اين مسأله به صورت يك غريزه نهفته است، امّادر انسان اين درك
عاطفى با درك عقلى هماهنگ مىگردد؛ وبا دليل برهان آزادى خود را مىطلبد، و درست
به همين دليل است كه يكى از انواع مجازاتهاىسخت براى بشر سلب آزادى و زندان است.
بى شك بيشترزندانهاكه در طول تاريخ، ظالمانه و به صورت ابزارى در دست افراى
خودكامه و كينه توز و انتقامجو براى رسيدن به مقاصد نامشروع بوده است، ولى اين،
مانع از فلسفه واقعى زندان و آثار مثبت آن در اصلاح افراد متخلف و مبارزه با فساد
اجتماعى نيست.
اين سلب آزادى، يك اهرم سنگين براى فشار روى افراد زندانى است تا يكى از اهداف
و فلسفههاى ده گانه زير تحقّق يابد: