پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «قَليل تُؤَدَّى شُكرَهُ خَيْر مِنْ كَثيرٍ لاتُطِيْقَهُ»: «نعمت كمى كه بتوانى حقّش را اداء كنى بهتر از نعمت زيادى
است كه توانايى اداى حقّش را نداشته باشى»، ولى او همچنان اصرا مىورزيد، و قسم
ياد مىنمود كه اگر خداوند ثروتى به او عنايت كند تمام حقوق آنرا خواهد پرداخت
پيامبر ناچار براى او دعا كرد.
چيزى نگذشت پسر عموى ثروتمندش از دنيا رفت و ثروت سرشارى به او رسيد، ثروت او
روز به روز فزونتر مىشد، و گلههاى فراوانى نصيب او گرديد، ولى هنگامى كه پيامبر
صلى الله عليه و آله مأمور جمع آورى زكات را نزد او فرستاد- اين تازه به نوا رسيده
كم ظرفيّت- نه تنها از پرداخت حق الهى خوددارى نمود بلكه بر اصل تشريع زكات خرده
گرفت! و آن را چيزى شبيه جزيه اهل كتاب شمرد! مأمور پيامبر صلى الله عليه و آله
دست خالى بازگشت و آيات فوق در مذّمت او و بخل و نفاق و پيمان شكنىاش نازل شد!
نزول اين آيات، خود تعزير شديدى درباره او محسوب مىشد چرا كه عمل زشت او را
افشا كرد.
طبق روايتى او براى اعاده حيثيّت و جبران اين خسارت مهمّ اجتماعى خدمت پيامبر
صلى الله عليه و آله آمد و حاضر به اداى زكات اموال خود شد، ولى اين بار پيامبر
صلى الله عليه و آله از او نپذيرفت!
پيامبر صلى الله عليه و آله رحلت فرمود او نزد خليفه اوّل آمد تا زكات مال خود
را بپردازد؛ ولى او هم از وى نپذيرفت، در عصر خليفه دوّم و سوّم نيز زنده بود همين
كار را كرد آنها گفتند: «چون پيامبر صلى الله عليه و آله از تو نپذيرفته است ما هم
نمىپذيريم، و در آخر خلافت عثمان از دنيا رفت.» [1] اگر چه در آيات فوق تصريح به مسأله تعزير نشده
است، ولى نفس اين عمل كه آيات از او نكوهش كرد و عمل او را افشاء نمود و پيامبر
صلى الله عليه و آله و خلفا با او اين معامله را كردند مصداق تعزير محسوب مىشود؛
و اين امر اثر عميقى در او و ديگران گذاشت و منظور از تعزير
[1]. قسمت اوّل اين روايت را بسيارى
از مفسّران نقل كردهاند و قسمت اخير در تفسير فخر رازى، جلد 16، صفحه 138 و تفسير
ابوالفتوح رازى جلد 6، صفحه 74 آمده است..