با دقّت مختصرى در اين ماجراى عجيب تاريخى روشن مىشود كه در واقع اين يك
تعزير مهم و يك نوع زندان معنوى شديد توأم با تحقير و افشاگرى و طرد موقّت از
جامعه بود؛ و تأثير عجيبى در مسلمانان و خود آن مجرمان گذاشت و سبب ترك اين گونه
گناهان در آينده به شمار مىرفت.
اين داستان شاهد گوياى ديگرى بر عموميّت مفهوم تعزير و عدم اختصاص آن به شلّاق
و تازيانه است، و نشان مىدهد كه بعضى از انواع تعزيزات تأثيرى بسيار قوى تر از
تازيانه و شلّاق دارد و در سطح وسيعى از جامعه موجب نهى از منكر مىشود.
ب- داستان ثعلبه
مورد ديگر همان است كه درباره يكى از انصار (ثعلبة بن حاطب) در آيات 75 تا 78
سوره «توبه» نازل شده است: وَ مِنْهُمْ مَنْ
عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ
الصّالِحينَ- فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَ هُمْ
مُعْرِضُونَ- فَاعْقَبَهُمْ نِفاقاً فى قُلُوبِهِمْ الى يَوْمِ يَلْقُوْنَهُ بُما
اخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ- الَم يَعْلَمُوا انَّ
اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ و انَّ اللَّهَ عَلّامُ الْغُيُوبِ:
«بعضى از آنها با خدا پيمان بسته
بودند كه:" اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد قطعاً صدقه خواهيم داد؛ و
از صالحان (و شاكران) خواهيم بود".- امّا هنگامى كه خدا از فضل خود به آنها
بخشيد بخل ورزيدند و سرپيچى كردند و روى برتافتند.- اين عمل، (روح) نفاق را تا
روزى كه خدا را ملاقات كنند در دل هايشان برقرار ساخت؛ اين به خاطر آن است كه از
پيمان الهى تخلف جستند و دروغ مىگفتند.- آيا نمىدانستند كه خداوند اسرار و سخنان
در گوشى آنها را مىداند و خداوند داناى همه غيبها (و امور پنهانى) است؟!»
بسيارى از مفسّران معتقدند اين آيات درباره يكى از انصار به نام ثعلبة بن حاطب
نازل شده، او مرد فقيرى بود كه مرتب به مسجد مىآمد و از پيامبر صلى الله عليه و
آله مىخواست كه براى او