در آيه 38 سوره «مائده» مىخوانيم:
وَالسّارِقُ وَالسّارِقَةُ فَاقْطَعُوا ايْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا
مِنَ اللَّهَ وَ اللَّهِ عَزيزٌ حَكيمٌ: «دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملى كه انجام
دادهاند، به عنوان مجازات الهى قطع كنيد؛ و خداوند توانا و حكيم است».
در اين مورد نيز شرايط و خصوصيّاتى درباره قطع دست سارق و همچنين استثناهايى
وجود دارد كه همگى در سنّت و روايات اسلامى آمده است، و مىدانيم معمول قرآن اين
است كه اصول مسائل را بازگو مىكند و شرح آن را به سنّت واگذار مىنمايد.
3- حدّ قذف
در مورد مجازات كسانى كه عمل منافى عفّت را به افراد پاكدامن نسبت مىدهند؛ در
آيه 4 سوره «نور» چنين مىخوانيم: وَالَّذينَ يَرْمُونَ
الُمحصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأتُوا بِارْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ
جَلْدَةً وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً ابَدَاً وَ اولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون: «كسانى كه زنان پاكدامن را
(به زنا) متّهم مىكنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعاى خود) نمىآورند، آنها را هشتاد
تازيانه بزنيد، و شهادتشان را هرگز نپذيرد؛ و آنها همان فاسقان اند»!
اين شدّت عمل و مجازات هاى سه گانه كه براى قذف كنندگان- آنها كه نسبت عمل
منافى عفّت به افراد پاكدامن مىدهند- ذكر شده، به منظور پاك سازى محيط اجتماع و
حفظ احترام و كرامت انسان ها و جلوگيرى از اشاعه فحشاء و گسترش فساد بوده، و
شرايط، ويژگى ها و استثنائات آن نيز در روايات اسلامى آمده است.