خواهند شد، و همين وحى بود كه در آن شرايط دردناك، نور اميدى بر قلب يوسف
پاشيد.
«فخر رازى» ذيل آيه 38 سوره طه كه
درباره وحى مادر موسى سخن مىگويد شش احتمال ذكر كرده است كه غالب آنها خلاف ظاهر
است، زيرا ظاهر آن همان القا به قلب، با شنيدن صورت فرشته است كه با معناى لغوى آن
نيز سازگار است. [1]
و نمونه قسم دوّمى پيامى است كه يكى از فرشتگان الهى براى مريم عليها السلام
راجع به تولّد فرزندان او (حضرت مسيح) آورد، و قرآن در اوايل سوره مريم گفتگوى او
را با فرشته الهى كه به صورت انسان خوش اندامى در برابرش مجسم شده بود مشروحاً
بازگو مىكند.
نمونه روشن اينگونه وحى، الهامى است كه به قلب امامان معصوم عليه السلام
مىشود كه در روايات كراراً به آن اشاره شده است.
هنگامى كه از امام صادق عليه السلام درباره منبع علم امامان سئوال شد، فرمود:
«مَبْلَغُ عِلْمِنا ثَلاثَهُ
وُجُوْهٍ: ماضٍ، وَ غابِرٍ، وَحادِثٌ فَامّا الْماضِى فَمُسَّرٌ و امّا الْغابِرُ
فَمَزْبُورٌ، وَامّا الْحادِثُ فقذف فِى الْقُلُوبِ، وَنَقْرٌفِى الْاسْماعِ وَ
هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنا وَلانَبِىَّ بَعْدَ نبِيِّنا؛ حدود علم ما (و منبع آن) بر سه گونه است: گذشته و آينده و حادث، اما گذشته
چيزى است كه (براى ما از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان پيشين)
تفسير شده، اما آينده چيزى است كه نوشته شده (و تعليماتى است كه معصومين گذشته به
يادگار مانده است) و اما حادث چيزى است كه در قلبهاى ما مىافتند (و الهام
مىشود) و صداى آهستهاى است كه در گوش ما قرار مىگيرد، و اين برترين علوم ماست،
امّا هيچ پيغمبرى بعد از پيامبر ما نيامده و نخواهد آمد». [2]
در حديث ديگرى، امام على بن موسى الرضا عليه السلام مىفرمايد: «وَامّا النَّكْتُ فِى الْقُلُوبِ فَهُوَ الإِلْهامُ،
وَأَمّا النَّقْرُ فِى الْاسْماعِ فَحَدِيْثُ الْمَلائِكَةِ، نَسْمَعُ كَلامَهُمْ
وَلانَرَى أَشْخاصَهُمْ؛ و اما اشاره به
دلها، همان الهام است، و اشاره در گوش، سخن فرشتگان است، ما
[1]. براى توضيح بيشتر به جلد 22
تفسير كبير، صفحه 51 مراجعه شود.