مثلًا همين كه مىگوييم چون ميان فلاسفه اختلاف است معلوم مىشود گروهى بر خطا
هستند به خاطر آن است كه پذيرفتهايم محال است دو اعتقاد متضاد هر دو صحيح باشد،
اين خود يك ادراك عقلى بديهى است و لذا شبيه همين نكته را در مورد كسانى كه
مىگويند: «چون حس خطا مىكند پس از درجه اعتبار ساقط است» ذكر كرديم و گفتيم وقتى
مىگوييم: حسّ بينايى گرفتار خطا مىشود، زيرا مثلًا يك نقطه نورانى اگر به سرعت
حركت كند آن را به صورت يك خط آتشين ممتد مىبيند، مفهومش اين است كه به عنوان يك
واقعيت، وجود نقطه نورانى و حركت آن درك كردهايم، و چون «نقطه» و «خط» متضادند پس
آنچه را به صورت خط آتشين مىبينيم خطاست، اينها همه اعتراف ضمنى به وجود
واقعيتها و امكان درك آنهاست.
آخرين سخن اينكه تمام كسانى كه به مخالفت با «ادراكات عقلى» برخاستهاند در
حقيقت با كمك همين ادراكات عقلى مىخواهند مدعاى خود را اثبات كنند، يعنى عملًا
ادعاى خود را نقض كرده، و با ادراكات عقلى به جنگ ادراكات عقلى رفتهاند.
***
2- مقام عقل در روايات اسلامى
در روايات اسلامى بيش از آنچه تصور شود به گوهر عقل و خرد بها داده شده، و به
عنوان اساس دين، بزرگترين غنا، برترين سرمايه، راهوارترين مركب، بهترين دوست، و
بالاخره معيار و ميزان براى تَقَّرِب الى اللَّه و كسب پاداش معرفى گرديده است.
از ميان دهها يا صدها روايت پر ارزش كه در منابع مختلف در اين زمينه از
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه هدى عليه السلام رسيده است تنها به
ذكر دوازده روايت نمونه قناعت مىكنيم.
1- پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «قِوامُ الْمَرءِ عَقْلُهُ، وَلادِيْنَ لِمنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ اساس