نام کتاب : انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 556
كه
وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ
و چندين بار پشت سر هم تكرار مىكند، ولى در مقابل غير خدا سجده مىكند و
مقدّراتش را در دست ديگران مىداند و براى جلب رضايت مردم، خدا را به خشم
مىآورَد.
قرآن مىگويد: « «أَتَأْمُرُونَ
النَّاسَ بِالْبِرّ»؛ آيا مردم را به نيكوكارى
فرمان مىدهيد» ولى « «تَنْسَوْنَ
أَنْفُسَكُمْ»؛ خود را فراموش مىكنيد» [1] چرا آنچه را كه مىگوييد خودتان عمل نمىكنيد «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَاتَفْعَلُونَ»؟
3. دورويى نزد خودشان
يعنى آدم دوچهره به خودش هم دروغ مىگويد و نتيجه دوگانگى شخصيّت و دورويى
همين است. فراموش نمىكنم كه سازمان امنيّت (ساواك)، رئيس قلدر و معروفى داشت كه
عاقبت در سانحه سقوط بالگرد كشته شد. يك بار ما را از قم به تهران بردند. در اتاقش
تشكيلات عجيبى بود، در بالاى اتاقش چراغ قرمز كار گذاشته بود و همين كه من را ديد
در همان لحظه اوّل دورويى خودش را ظاهر كرد. گفت: شنيدهام آدم باسوادى هستى، ولى
مىخواهم با شما پوستكنده صحبت كنم. اوّل خودم را معرّفى مىكنم. من درويش هستم و
دم از مولا مىزنم و هر چه هم خواستم از او گرفتهام و ايمانم از شما ضعيفتر
نيست. بعد ادامه داد اين از نظر ايمانم، ولى از نظر علاقهاى كه به شخص شاه دارم
اگر يك ميليون انسان را به گلوله ببندم هيچ پروايى ندارم.
اينها اينقدر بدبخت و بينوا هستند. اگر انسان يك خطّ مكتبى داشت بايد آن خط
را در همهجا داشته باشد و اگر هم ندارد، چرا به خودش و به خدا و به مردم دروغ
مىگويد؟ آيا علّتش جز ناتوانى و ضعف نفس اوست؟
اكنون ممكن است اين سؤال مطرح شود كه انسان چگونه خودش را از دوگانگى شخصيّت
نجات دهد؟ در جواب مىگوييم: بهترين كار اين است كه