نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 58
خوردنت از آن
مستوجب مرگ مىشوى ...»
و در فصل سوم
چنين آمده است: «و آواز خداوند را شنيدند كه به هنگام نسيم روز در باغ مىخراميد و
آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان كردند.
«و خداوند خدا آدم را آواز كرده وى را گفت كه
كجائى؟! او ديگر جواب گفت كه آواز تو را در باغ شنيدم و ترسيدم، زيرا كه برهنهام،
به جهت آن پنهان شدم.
«و خدا به او گفت كه: تو را كه گفت كه برهنهاى؟
آيا از درختى كه تو را امر كردم، نخورى و خوردى؟! و آدم گفت: زنى كه از براى بودن
با من دادى، او از آن درخت به من داد كه خوردم؛ و خداوند خدا گفت كه: اينك آدم نظر
به دانستن نيك و بد چون يكى از ما شده، پس حال مبادا كه دست خود را دراز كرده هم
از درخت حيات بگيرد، و خورده دائماً زنده ماند. پس از آن سبب خداوند خدا او را باغ
عدن راند تا آنكه در زمينى كه از آن گرفته شده بود فلاحت نمايد».
همانطور كه
مشاهده فرموديد، اين «افسانه زننده» كه در تورات كنونى به عنوان يك واقعيت تاريخى
آمده است، علت اصلى اخراج آدم (عليه السلام) از بهشت و گناه بزرگ او را توجه به
علم و دانش و دانستن نيك و بد مىداند. و چنانچه آدم (عليه السلام) دست به شجره
«نيك و بد» دراز نمىكرد، و تا ابد در جهل باقى مىماند، تا آنجا كه حتى نداند برهنه
بودن زشت و ناپسند است، براى هميشه در بهشت باقى مىماند.
به اين ترتيب
مسلماً آدم نبايد از كار خود پشيمان شده باشد، زيرا از دست دادن بهشتى كه شرط بقاى
در آن ندانستن نيك و بد است، در برابر به دست آوردن علم و دانش تجارب پرسودى محسوب
مىگردد، چرا آدم (عليه السلام) از اين تجارب نگران و پشيمان باشد؟!
بنابراين
افسانه، تورات درست در نقطه مقابل قرآن كه ارزش مقام انسان و سرّ آفرينش او را در
«علم الاسماء» معرفى كره قرار دارد.
نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 58