نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 466
قرآن مىفرمايد: اى اهل ايمان هرگز نبايد قومى قوم ديگر را مسخره و استهزاء
نمايند، شايد آن قومى كه مسخره مىكنيد بهترين مؤمنان باشند و نيز بين زنان
باايمان قومى، قوم ديگر را مسخره نكند، چه بسا آنها بهترين زنانند و هرگز عيبجوئى
از همدينان خود نكنيد و با نام و لقبهاى زشت همديگر را نخوانيد كه بعد از ايمان
آوردن نام فسق (بر مؤمن نهند) زشت است و كسى كه توبه نكند ستمكار است. [1]
آيا ما همانگونهايم كه قرآن مىخواهد، من نمىدانم بعضى چه لذتى مىبرند كه
براى خنداندن چند نفر هم نسبتى و هر لقب زشتى هست به افراد مىدهند، هر عيبى كه در
ظاهر اندام آنها است با لحنى زشت براى مسخره كردن آن مؤمن مىگويند، هر خصلتى را
مثل قدكوتاهى، قدبلندى، بىموئى، چاقى، لاغرى همه را با حالتى زشت براى كوچك كردن
او مىگويند، آيا همين روش را خداوند به ما توصيه كرد؟ آيا اين اعمال مرضىّ رسول
الله (صلى الله عليه و آله) و ائمهاطهار (عليهم السلام)
است، باشد تا روز جزاء روشن شود و هر كس ببيند چه كسى مسخره است، مسخره شونده
در اين دنيا با مسخره كننده در آن دنيا.
خداوند در زمره صفات منافقين و گم گشتهگان از راه حقيقت مىفرمايد: «عُتُلٍّ بَعدَ ذلك زنيم»: «با اين همه (عيبباز) بدگوى و خشن بى اصل و نسبند» [2] در روايتى از
[2]. قلم 13 (در شأن نزول اين آيه و
آيات ديگر در اول سوره قلم آمده كه وقتى نازل شد كه مشركان پيامبر را به پيروى از
آئين نياكان و شرك و بتپرستى دعوت مىكردند ( «فخررازى» جلد 30، صفحه 85 و
«مراغى»، جلد 29، صفحه 31) و بعضى درباره «وليد بن مغيره» كه از سران بزرگ شرك بود
مىدانند كه اموال عظيمى به پيامبر عرضه داشت و سوگند ياد كرد در صورت برگشت
پيامبر از آئين خود به او دهد (تفسير قرطبى)، جلد 10، صفحه 6710 (به نقل از تفسير
نمونه، جلد 24، صفحه 384) ..
نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 466