نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 290
از نظر زيادى نيز سؤال كند، و همينطور براى هر عضوى خصوصاً زبان و شكم توصيه
به نفس كند.
مراقبت
بعد از «مشارطة» و شرطگذارى با شريك، بايد مراقب او بود، تا تخلف نكند،
همانگونه كه خدا مراقب بندههاى خود است:
إِنَّ اللهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً[1] ما هم بايد مواظب
بنده خود يعنى نفس خود باشيم او را بنده خود حساب كنيم، نه خود را بنده او،
بايد دقيقاً مراقب او بود.
آن طور كه بايد بنده از مراقبت خدا بترسد، بايد نفس هم از مراقبت ما بترسد،
حكايت شده كه وقتى زليخا با يوسف (عليه السلام) خلوت كرد روى بت خود را پوشاند تا
نبيند چه مىكند، يوسف (عليه السلام) گفت
«مالَك اتَسْتَحينَ مِنْ مراقِبَة
جماد و لا اسْتَحى مِنْ مراقبة الملك الجَبّار»:
«چه مىكنى آيا از مراقب بودن سنگ (كه
شعورى ندارد) حيا مىكنى، ولى من از مراقب بودن خداوند قادر و قاهر حيا نكنم». [2]
از جوانى حكايت شده كه شبى قصد دست درازى به كنيزى را داشت، كنيز گفت آيا حيا
نمىكنى؟ جوان گفت: از چه كسى حيا كنم؟ در حالى كه غير از كواكب و ستارگان كسى ما
را نمىبيند.
«مِمَّن استَحى و ما يَرانا الّا
الكَواكِب»:
آن كنيز گفت: «وَ ايْنَ مُكَوكَبها»: مراد زن اين بود كه كجا است خدائى كه مراقب كواكب و ما هر
دو هست. [3]
مردى به يكى از عرفا گفت: از چه كسى بر چشمپوشى كمك جويم؟ گفت: به علم خود به
اين كه نظر نظركننده (يعنى خدا) زودتر است از نظر تو به آنچه نظر