نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 288
امور دنيوى چنين كند و اين شرط كردن مشارطه است.
اين تجارت سودش بهشت و رسيدن به «سدرة المنتهى» و بودن با انبياء و شهدا است،
پس دقت در محاسبه و دقت در كار اين شريك نفسانى، بايد بيشتر از دقت در ريح و سود
دنيوى باشد، زيرا سودها قابل مقايسه نيست، ريح اخروى خيرى است كه دوام دارد، و ريح
دنيوى دوام ندارد، و گفتهاند: «لا خيرَ فى
خير لا يَدُوم بل شرٌّ لا يَدُوم خيرٌ مِنْ خير لا يَدُوم»: «خير و بركت در امر خيرى كه دوام ندارد نيست، بلكه شرّى كه دوام ندارد، بهتر
از خير است كه دوام ندارد» زيرا شرّى كه دوام ندارد وقتى قطع شد، شادى به همراه
دارد، چون شرّ پشت سر گذاشته شد، ولى خيرى كه دوام ندارد، تأسف را به خاطر انقطاعش
به همراه دارد!
پس هر صاحب نفسى نبايد غافل باشد، كه هر نَفَسى از عمر، گوهر گرانبهائى است كه
عوض ندارد، و ممكن است گنجى از گنجهاى بهشتى با آن به دست آيد كه نعمتش ابدى است.
بنابراين هر شخصى بايد وقتى از نماز صبح فارغ شد، ساعتى با نفسش خلوت كند،
براى «مشارطه» آن چنانكه تاجر با شريكش مىكند و به نفس بگويد به جز كالاى عمر
ندارم، و اگر آن از بين رود، سرمايهام از بين رفته، و از تجارت
مأيوس مىشوم، و رنجى و سودى به دست نمىآورم، امروز را خدا به من مهلت داده،
و اگر مىمردم از خدا مىخواستم مرا به دنيا به اندازه يك روز برگرداند، تا عمل
صالح انجام دهم، پس فرض كن مردهاى و امروز برگشتهاى، و به تو مهلت داده شده، پس
بپرهيز از اينكه اين روز پرقيمت را ضايع كنى.
در احوال يكى از زهاد است كه گويند قبرى كنده بود و صبحها در آن مىخوابيد و
آيه رَبِّ ارجِعونى- لَعَلّى اعْمَلُ صالِحاً
فيما تركتُ»[1]: «را
مىخواند (يعنى سخن كسانى را كه در قيامت از خدا مىخواهند به دنيا برگردند، و عمل
صالح انجام دهند را مىگفت) و بلند مىشد، و به خود مىگفت: تو امروز به دنيا
برگردانده