«پيامبر بارهاى گران و زنجيرهائى كه بر (دوش و
گردن) آنها است برمىدارد». [2]
«اصْر» در اصل به
معنى حبس است و اگر به بار سنگين اطلاق شده براى اين است كه بار سنگين، انسان را
حبس و مانع از فعّاليت او مىشود و اگر به عهد و پيمان و يا مجازات و كيفر (اصر)
گفته مىشود به خاطر محدوديتى است كه براى انسان ايجاد مىكند.
[3]
پيامبران و
جانشينان آنها آمدند، تا عوامل حبس و سلب آزادى را از بشر بردارند و با باز كردن
غل و زنجير اسارتها، نسيم آزادى را بر روانهاى فسرده و فرسوده بدمند، و نغمه حرّيت
را ساز كنند، زنجير جهل و نادانى، بتپرستى، تبعيضات و زندگى طبقاتى و غيره را از
دست و پا و دوش و گردن اين انسان بردارند.
«اغْلال» جمع «غُلّ»
و بنابر آنچه از موارد استعمال آن استنباط مىشود زنجيرها و قيدهائى بوده كه گاهى
بر دست و پا و گردن مىگذاشتهاند، در قرآن در موارد مختلف استعمال شده است:
غُلّت ايْديهم- اذا الاغلال فى اعْناقهم- و لا تَجْعَل يَدَكَ مَغْلُولَةً الى
عُنُقِك.
در سروه بلد
كه مواهب ظاهرى و باطنى خداوند را بيان مىكند مىفرمايد: «أَلَمْ
نَجْعَلْ لَّهُ عَيْنَيْنِ* وَلِسَاناً وَشَفَتَيْنِ* وَهَدَيْنَاهُ
النَّجْدَيْنِ* فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ* وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ*
فَكُّ رَقَبَة* أَوْ إِطْعَامٌ فِى يَوْم ذِى مَسْغَبَة* يَتِيماً ذَا مَقْرَبَة*
أَوْ مِسْكِيناً ذَا مَتْرَبَة»: «آيا براى او (انسان) دو چشم
و يك زبان و
دو لب قرار نداديم و او را به خير و شرّ هدايت نكرديم، ولى او (انسان ناسپاس) از
آن گردنه مهم بالا نرفت، و