responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 351

پناه ميبرم، بله‌

«وَ مَآ ابَرِّى انّ النَّفسَ لَأَمَّارَةَ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى»:

«من (خودستائى نكره و) نفس خود را تبرئه نمى‌كنم زيرا نفس امر كننده به بدى است، مگر اينكه خدا با لطف خود آدمى را نگه دارد» [1]. دو آيه در سوره يوسف نمايانگر اين مطلب است كه مسئله فقط به زليخا ختم نمى‌شد؛ بلكه غير او هم متمايل به او بودند، و او مقاومت كرد.

1- «قالَ رَبِّ السِّجْنُ احَبُّ الَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِى إِلَيهِ وَ الّا تَصْرِف عَنِّى كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِليهنَّ و اكُنْ مِنَ الجاهِلين»

يوسف گفت: «اى پروردگار من، زندان رفتن براى من بهتر است از آنچه زنان مرا به سوى آن مى‌خوانند و اگر كيد و مكر آنها را از من برنگردانى، متمايل به آنها مى‌شوم و از جاهلين مى‌گردم». [2]

در اين آيه صيغه «يَدعُون» به لفظ جمع مؤنث، نمودار تمايل ديگر زنان به او است، وقتى او را ديدند قرآن چنين تعبير مى‌كند: «فَلَمَّا رَأَينَهُ أَكبَرنَهُ و قَطَّعنَ أَيدِيَهُنّ» [3] تكبير گفته و دستهاى خود را (به جاى ترنج) بريدند و گفتند: اين بشر نيست بلكه فرشته است! تعبير به «قَطّعن» شده كه از باب تفعيل است يعنى دست آنها خراش نخورد بلكه بريده شد، با اين حال يوسفى كه ملبّس به لباس عفّت بود مقاومت كرد، ولى گاهى بايد براى گوهر عفّت بهاى سنگينى پرداخت، مثل زندان رفتن و شكنجه ديدن، به نظر حضرت يوسف (عليه السلام) در زندان عزيز مصر جاى گرفتن براى فرار از دام زليخا، بهتر است!

بايد يوسف پيامبر زندان رود زيرا كه بى گناهى در محيط گناه، گناه كمى نيست.


[1]. سوره يوسف، آيه 53.

[2]. سوره يوسف، آيه 33.

[3]. سوره يوسف، آيه 31.

نام کتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 351
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست