نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 83
بالاخره پا در ميانى براى حل مشكلاتى كه معمولًا در اين موارد بدون وساطت
ديگران انجامپذير نيست، فراهم سازيد. [1]
[إنْكَدَرَتْ:]
«وَإِذَا
النُّجُومُ انْكَدَرَتْ»
«انْكَدَرَتْ» از مادّه «انْكِدار» به معناى «سقوط كردن و پراكنده شدن» است؛ و از ريشه
«كدورت» به معناى «تيرگى و تاريكى» است. و جمع ميان هر دو معنا
در آيه امكانپذير است؛ چرا كه در آستانه قيامت، ستارگان هم، فروغ و روشنايى خود
را از دست مىدهند، و هم پراكنده مىشوند و سقوط مىكنند و نظام جهان بالا درهم
مىريزد. [2]
[أَنْكَر:]
«إِنَّ أَنْكَرَ
الأَصْواتِ»
«أَنْكَر» افعل تفضيل است و گرچه معمولًا افعل تفضيل، در مورد مفعول نمىآيد ولى در باب
عيوب به طور نادر اين صيغه آمده است ( «أَنْكَر» افعل تفضيل از «منكر» است). [3]
[أَنّى:]
«فَأْتُوا
حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ»
«أَنّى» از اسماء شرط است و غالباً به معناى
«مَتى» كه به معناى زمان است استعمال مىشود؛ و در
اين صورت آن را «أَنّى» زمانيه مىگويند. و گاهى نيز به معناى مكان است.
اگر «أَنّى» در آيه، زمانيه باشد، توسعه زمانى مسأله آميزش جنسى را بيان مىكند، يعنى در
هر ساعتى از شب و روز مجاز هستيد و اگر مكانيه باشد، توسعه در مكان و چگونگى انواع
آميزش است؛ گاهى، به معناى «أَين» (كجا) و گاه به معناى «كَيْف» (چگونه) نيز مىآيد. [4]
[أَوَّاب:]
«كَانَ
لِلْأَوَّابينَ غَفُوراً»
«أَوَّاب» از مادّه «أَوْب» (بر وزن قوم) بازگشت توأم با اراده را مىگويند؛ در حالى كه رجوع، هم به
بازگشت با اراده گفته مىشود و هم بىاراده. به همين دليل، به «توبه»، «اوبه» گفته
مىشود؛ چون حقيقت توبه بازگشت توأم با اراده به سوى خداست.
و از آنجا كه «أَوَّاب» صيغه مبالغه است، به كسى گفته مىشود كه هر لحظه از او خطايى سر زند، به سوى
پروردگار باز مىگردد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه ذكر صيغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت و