نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 79
«وَأَنْزَلْنَا
عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى»
«أَنْزَلْنَا» گاه به معناى فرو فرستادن از مكان بالا و گاه به معناى «نزول مقامى» است؛ يعنى نعمتى كه از يك مقام برتر به مقام
پايينتر داده مىشود و گاه از مادّه «انزال» به معناى مهمانى كردن است؛ چرا كه گاه انزال و نزل (بر وزن
رسل) به معناى پذيرايى كردن آمده است. [1]
[إنْسَلَخَ:]
«فَانْسَلَخَ
مِنْها»
«انْسَلَخَ» از «انسلاخ» به معناى از پوست بيرون آمدن است؛ و اصل آن از «سَلَخَ الشَّاةَ» يعنى «پوست گوسفند را كند»،
گرفته شده است. [2]
[أَنْشَرَهُ:]
«ثُمَّ إِذا شآءَ
أَنْشَرَهُ»
«أَنْشَرَهُ» از مادّه «انشار» به معناى گستردن بعد از جمع كردن است؛ و اين تعبير جالبى است كه نشان مىدهد
با مرگ زندگى انسان به كلّى جمع مىشود. [3]
[أنشُزُوا:]
«انْشُزُوا
فَانْشُزُوا»
«انشُزُوا» از مادّه «نشز» (بر وزن نصر) به معناى زمين بلند گرفته شده؛ لذا اين واژه در معناى برخاستن
نيز استعمال مىشود. زن «ناشزه» به زنى مىگويند كه خود را برتر از اين مىداند كه اطاعت
همسرش كند؛ اين واژه، گاه به معناى زنده كردن نيز آمده است؛ زيرا اين امر سبب
مىشود كه، ازجابرخيزند. [4]
[إِنْصَبْ:]
«فَرَغْتَ
فَانْصَبْ»
«انْصَبْ» (به فتح «ص») از مادّه «نَصَبَ» به معناى خود را به تعب بينداز و جدّ و جهد كن، آمده؛ در
حالى كه «انْصِبْ» (به كسر «ص») دستور به نصب كردن، بالا بردن و برپا داشتن است. [5]
[أَنْصِتُوا:]
«قالُوا
أَنْصِتُوا»
«أَنْصِتُوا» از «انصات» به معناى «سكوت توأم با استماع و توجه» است. [6]
[أَنْصَح:]
«وَ أَنْصَحُ
لَكُمْ»
«أَنْصَح» از مادّه «نُصح» (بر وزن قفل) به معناى خلوص و بى غل و غش بودن است.
لذا «ناصح العسل» به معناى عسل خالص است، سپس اين تعبير در مورد سخنانى كه از روى نهايت خلوص
نيت و خيرخواهى و بدون تقلب و فريب و تزوير گفته مىشود، به كار رفته است. [7]