نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 660
معناى «بزاق دهان» است به هنگامى كه راه مىافتد، و از آنجا كه انسان موقع بازى و شوخى، هدف
مهمى از كار خود ندارد، تشبيه به «بزاق» شده است كه بىاراده از دهان انسان بيرون ريزد. [1]
[يُلْقُونَ:]
«يُلْقُونَ
السَّمْعَ»
«يُلْقُونَ» از مادّه «القاء» در اين موارد به معناى منتقل ساختن اخبار و مطالب است، همان گونه كه در آيه
53 سوره «حج» آمده:
«لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطانُ
فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» و جمله «أَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ» نيز تناسب با كار شياطين دارد، و گر نه آنها كه «افّاك و
دروغگو» هستند، همه شان كاذبند، نه اكثرشان (دقت كنيد). [2]
[يَلْمِزُون:]
«يَلْمِزُونَ
الْمُطَّوِّعِينَ»
«يَلْمِزُون» از مادّه «لمز»، (بر وزن طنز)، به معناى عيبجوئى است. [3]
[يَلْهَثْ:]
«يَلْهَثْ أَوْ
تَتْرُكْهُ»
«يَلْهَثْ» از مادّه «لهْث» (بر وزن بحث) به معناى زبان در آوردن سگ به هنگام تشنگى است. [4]
[يم:]
«فَأَغْرَقْنَاهُمْ
فِي الْيَمِّ»
به طورى كه از متون لغت و كتب احاديث استفاده مىشود «يم» به معناى دريا است و بر رودخانههاى عظيم
همانند «نيل» نيز اطلاق مىشود.
اما در اين كه «يم» يك لغت «عربى» است يا «سريانى» يا «هيروگليفى»، در ميان
دانشمندان گفتگو است، نويسنده «المنار» از يكى از دانشمندان معروف مصرى كه وجوه اشتراك لغات
هيروگليفى وعربى را جمعآورى كرده و كتاب «معجم الكبير» را در اين زمينه تأليف
نموده، نقل مىكند كه: او پس از تحقيق، لغت «يم» را در زبان قديم مصر، به معناى دريا پيدا كرده
است.
بنابراين، چون اين جريان مربوط به مصر بوده قرآن از لغات آنها در بيان اين حادثه
استفاده كرده است. [5]
[يَمْحُ:]
«وَيَمْحُ اللَّهُ
الْباطِلَ»
توجّه داشته باشيد كه «يمح» در اصل «يمحو» بوده كه معمولًا در بسيارى از رسم الخطهاى قرآن، «واو» آن
ساقط مىشود مانند «و يدع الانسان بالشر»، «و سندع