responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 657

[يُغَشِّى:]

«إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ»

«يُغَشِّى» از مادّه‌ «غشيان» به معناى پوشاندن و احاطه كردن است، گويى خواب همچون پرده‌اى بر آنها افكنده شد و آنها را پوشاند. [1]

[يَغُضُّوا:]

«يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»

«يَغُضُّوا» از مادّه‌ «غضّ» (بر وزن خزّ) در اصل، به معناى كم كردن و نقصان است و در بسيارى از موارد در كوتاه كردن صدا يا كم كردن نگاه گفته مى‌شود و نقطه مقابل آن، خيره نگاه كردن، و صدا را بلند نمودن است. [2]

[يَغْنَوا:]

«كَأَنْ لَّمْ يَغْنَوْا»

«يَغْنَوا» از مادّه‌ «غنى» به معناى اقامت در مكان است، و- چنان كه «طبرسى» در «مجمع البيان» مى‌گويد- بعيد نيست از مفهوم اصلى «غنا» به معناى بى‌نيازى گرفته شده باشد؛ زيرا كسى كه بى نياز است منزل آماده‌اى دارد، و مجبور نيست هر زمان از منزلى به منزل ديگر كوچ كند؛ جمله‌ «كَأَنْ لَمْ‌يَغْنَوْا فيها» كه درباره قوم «ثمود» و همچنين قوم «شعيب» آمده، مفهومش اين است. آن چنان طومار زندگيشان در هم پيچيده شد، كه گويا هرگز از ساكنان آن سرزمين نبودند. [3]

[يَفْتَحِ:]

«مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ»

تعبير به‌ «يَفْتَحِ» كه از مادّه‌ «فتح» به معناى گشودن است، اشاره به وجود خزائن رحمت الهى است كه در آيات ديگر قرآن نيز، به آن اشاره شده است، و جالب اين كه: اين خزائن چنانند كه به محض گشوده شدن، بر خلايق جارى مى‌شوند، و نياز به چيز ديگرى نيست، و هيچ كس مانع از آن نتواند شد. [4]

[يَفْتَدِى:]

«لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ»

«يَفْتَدِى» از مادّه‌ «فداء» به معناى حفظ كردن خود از مصائب و مشكلات به وسيله پرداخت چيزى است. [5]

[يُفْتَنُونَ:]

«وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»

«يُفْتَنُونَ»، از مادّه‌ «فتنه»، در اصل به معناى «گذاشتن طلا در آتش براى شناخته شدن ميزان خلوص آن» است، سپس به هر گونه آزمايش ظاهرى‌ومعنوى، اطلاق شده‌است. [6]

[يُفَجِّرُونَ:]

«يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً»

«يُفَجِّرُونَ» از مادّه‌ «تفجير» در اصل از ريشه‌ «فجر» گرفته شده كه به‌معناى شكافتن وسيع است، خواه شكافتن زمين باشد، يا چيز ديگر، و از آنجا كه نور صبح گويى پرده شب را مى‌شكافد، به آن «فجر» گفته‌اند، و به شخص فاسق از اين رو «فاجر» مى‌گويند كه:

پرده حيا و پاكى را دريده، و از مسير حق خارج شده است. اما در آيه مورد بحث، به معناى شكافتن زمين است. [7]

[يَفْرَقُونَ:]

«وَلكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ»

«يَفْرَقُونَ» از مادّه‌ «فَرَق» (بر وزن شَفَق) به معناى شدت خوف و ترس است. «راغب» در كتاب «مفردات» مى‌گويد: اين ماده در اصل به معناى تفرق و جدايى و پراكندگى است گويى آن چنان مى‌ترسند كه مى‌خواهد قلبشان از هم متفرق و متلاشى گردد. [8]

[يَفْصِلُ:]

«يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ»

«يَفْصِلُ» از مادّه‌ «فصل» به معناى انداختن است ولى بعضى‌ «يَفْصِلُ» را به معناى جدايى انداختن تفسير نكرده‌اند، بلكه از «فصل» به معناى قضاوت و داورى مى‌دانند ولى معناى اول در اينجا صحيح‌تر است. [9]


[1]. انفال، آيه 11 (ج 7، ص 137)

[2]. نور، آيه 30 (ج 14، ص 467)؛ حجرات، آيه 3 (ج 22، ص 149)

[3]. اعراف، آيه 92 (ج 6، ص 311)؛ هود، آيه 68 (ج 9، ص 202)

[4]. فاطر، آيه 2 (ج 18، ص 189)

[5]. معارج، آيه 11 (ج 25، ص 32)

[6]. عنكبوت، آيه 2 (ج 16، ص 218)

[7]. انسان، آيه 6 (ج 25، ص 351)

[8]. توبه، آيه 56 (ج 7، ص 531)

[9]. ممتحنه، آيه 3 (ج 24، ص 26)

نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 657
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست