نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 647
تا بتوانند از آنها در مسير مقاصدشان بهرهكشى نمايند.
منتها با كلمه «استعمار» اين تفاوت را دارد، كه «استعمار» ظاهرش به معناى آباد
ساختن است و باطنش به معناى ويرانگرى، ولى «استضعاف» ظاهروباطنش هردويكى است! [1]
[يَسْتَعْتِبُونْ، يُسْتَعْتَبُونَ:]
«وَ لا هُمْ
يُسْتَعْتَبُونَ»
از مادّه «اسْتَعتاب» در اصل از «عتاب» گرفته شده است كه: به معناى ملامت كردن و اظهار خشونت با ديگرى است.
بنابراين «استعتاب» مفهومش اين است كه: شخص گنهكار از صاحب حق، طلب عتاب كند، يعنى خود را در
برابر سرزنشهاى او قرار مىدهد تا خشم صاحب حق فرو بنشيند و رضايت بدهد. به همين
دليل بعضى «استعتاب» را به معناى «استرضاء» يعنى «رضايت طلبيدن» و تقاضاى عفو گرفتهاند، در حالى كه حقيقت مفهوم آن
رضايت طلبيدن نيست، بلكه لازمه مفهوم آن است.
و هنگامى كه به «باب افعال» برده مىشود به معناى زائل كردن و صرفنظر از
سرزنش است.
در «لسان العرب»، تصريح شده است: معناى باب «استفعال» آن نيز همچون باب
«افعال» است، لذا اين تعبير در موارد «استرضاء» يعنى رضايت طلبيدن و توبه كردن نيز
به كار مىرود، و در سوره «روم» به همين معنا آمده است، يعنى در قيامت، آنها توانايى بر
«توبه و جلب رضايت» پروردگار ندارند. [2]
[يَسْتَفْتُونَكَ:]
«وَيَسْتَفْتُونَكَ
فِي النِّسآءِ»
«يَسْتَفْتُونَكَ» در اصل، از مادّه
«فتوى» و «فتيا» گرفته شده كه به معناى پاسخ به مسائل مشكل است و از آنجا
كه ريشه اصلى اين لغت «فَتى» به معناى جوان نورس مىباشد، ممكن است نخست در
مسائلى كه انسان پاسخهاى جالب و تازه و نورسى براى آن انتخاب كرده به كار رفته
باشد، سپس در مورد پاسخ به تمام مسائل انتخاب شده است. [3]
[يَسْتَفِزّ:]
«يَسْتَفِزَّهُم
مِّنَ الأَرْضِ»
«يَسْتَفِزّ» از مادّه «استفزاز» به معناى تحريك و برانگيختن است. [4]
[يَسْتَنْبِطُونَهُ:]
«الَّذِيْنَ
يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»
«يَسْتَنْبِطُونَهُ» در اصل، از مادّه
«نَبَط» (بر وزن فقط) و به معناى نخستين آبى است كه از