نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 64
كه الف و لام، براى عهد و اشاره به سرزمين «مصر» باشد. [1]
[أَلْباب:]
«يآ أُولِي
الأَلْبابِ»
«أَلْباب» جمع «لُب» به معناى «مغز» است و از آنجا كه مغز هر چيز، بهترين و اساسىترين قسمت آن است به «عقل» خالص و «خرد»، «لُب» گفته مىشود.
بنابراين نقطه مقابل «اولوا
الالباب» افراد بىمغز، پوك، ميانتهى و بىمحتوا
هستند. [2]
[إِلْتَقَطَ:]
«فَالْتَقَطَهُ آلُ
فِرْعَوْنَ»
«الْتَقَطَ» از مادّه «الْتِقاط» در اصل، به معناى رسيدن بهچيزى بىتلاش و كوشش است؛ و اينكه بهاشياى
گمشدهاى كهانسان پيدامىكند، «لقطه» مىگويند نيز به همين جهت است. [3]
[إِلْتَقَمَه:]
«فَالْتَقَمَهُ
الْحُوت»
«الْتَقَمَه» از مادّه «التقام» به معناى بلعيدن است. [4]
«أَلَتْنَاهُم» از مادّه «الت» (بر وزن شرط) به معناى كم كردن است. [5]
[إلتيام:]
«التيام» از مادّه «لَوْم» به معناى به هم آمدن است؛ بعضى از فلاسفه قديم معتقد بودند كه اين امر، در
افلاك امكانپذير نيست. [6]
[ألَّتِي هِيَ أَحْسَنُ:]
«بِالَّتي هِىَ
أَحْسَنُ»
تعبير به «الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»، تعبير بسيار جامعى است كه تمام روشهاى صحيح و مناسبِ
مباحثه را شامل مىشود؛ چه در الفاظ و چه در محتواى سخن و چه در آهنگ گفتار و چه
در حركات ديگر همراه آن. [7]
[إلحاد:]
«الَّذينَ
يُلْحِدُونَ»
«الحاد» در اصل از مادّه «لَحْد» (بر وزن مهد)، به معناى حفرهاى است كه در يك طرف قرار
گرفته و به همين جهت به حفرهاى كه در يك جانب قبر كنده مىشود، «لحد» مىگويند. سپس
به هر كارى كه از حدّ وسط، تمايل به افراط و تفريط پيدا كند «الحاد» گفته شده، و به شرك و بتپرستى نيز به همين
جهت «الحاد» اطلاق مىگردد.
منظور از «الحاد» در اسماء خدا اين است كه الفاظ و مفاهيم آن را تحريف كنيم.