نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 63
پناهگاههايى كه در كوهها وجود دارد،
«أَكْنَان» گفته مىشود. [1]
[أَكِنَّه:]
«عَلى قُلُوبِهِمْ
أَكِنَّةً»
«أَكِنَّه» جمع «كنان» (بر وزن زيان) در اصل به معناى هر پوششى است كه چيزى را با آن مستور مىكنند.
اما «كِنّ» (بر وزن جنّ) به معناى ظرفى است كه چيزى را در آن محفوظ مىدارند.
جمع «كِنّ»، «اكنان» است؛ سپس، اين معنا توسعه يافته و به هر چيزى كه سبب مستور شدن است، مانند
پرده و خانه و اجسامى كه انسان در پشت آن خود را پنهان مىكند، گفته شده است. اين
واژه در سوره «فصّلت» پوششهاى جهل و تعصب، پوشش لجاجت و عناد، پوشش تقليد كوركورانه و مانند آن،
كه قلبهاى آنها را فرا گرفته بود شامل مىشود. [2]
[أَكْوْاب:]
«بِصِعَافٍ مِّنْ
ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ»
«أَكْوْاب» جمع «كُوب» به معناى ظروف آب است كه دسته نداشته باشد و به تعبير امروز «جام» يا «قدح» است. [3]
[إِلّ:]
«فيكُمْ إِلًّا وَ
لا ذِمَّةً»
«إِلّ» به معناى خويشاوندى است و بعضى آن را به معناى عهد و پيمان دانستهاند؛ در
صورت اول، منظور اين است كه قريش اگر چه خويشاوند پيامبر صلى الله عليه و آله و
گروهى از مسلمانان بودند، ولى هنگامى كه خودشان كمترين اعتنايى به اين موضوع
نداشته باشند و احترام خويشاوندى را رعايت ننمايند، چگونه انتظار دارند پيامبر صلى
الله عليه و آله و مسلمانان در مورد آنها رعايت كنند؟! و در صورت دوم، تأكيدى
براى «ذِمَّةً» كه آن هم به معناى عهد و پيمان است، محسوب مىشود. «راغب» در كتاب «مفردات» معناى ريشه اين كلمه را
درخشندگى مىداند؛ چه اينكه پيمانهاى محكم و خويشاوندىهاى نزديك داراى درخشندگى
خاصى هستند. [4]
[ألأَرْض:]
«إِنَّ فِرْعَوْنَ
عَلا فِي الأَرْضِ»
تعبير به «الأَرْض» در اينجا (زمين) اشاره به سرزمين «مصر» و اطراف آن است، و از آنجا كه يك قسمت مهم آباد روى زمين
در آن روز، آن منطقه بوده اين واژه به صورت مطلق آمده است. اين احتمال نيز وجود
دارد