«يُبْلِسُ» از مادّه «ابلاس»، در اصل به معناى غم و اندوهى است كه از شدت يأس و نوميدى دست مىدهد. بديهى
است، اگر چيزى كه انسان از آن نااميد مىشود، امرى ضرورى نباشد نوميديش مهم نيست،
اما غم و اندوه نشان مىدهد كه در اين موارد از يك امر ضرورى نوميد شده است، لذا
بعضى از مفسران ضرورى بودن را جزء مادّه
«ابلاس» مىدانند. «ابليس» را نيز به همين مناسبت
«ابليس» گفتهاند كه، از رحمت خدا مأيوس و غمناك شد. [2]
[يَبُورُ:]
«أُولئِكَ هُوَ
يَبُورُ»
«يَبُورُ» از مادّه «بوار» و «بوران» در اصل به معناى «كسادى مفرط» است، و از آنجا كه اين چنين كسادى، مايه نابودى
است، اين كلمه به معناى هلاك و نابودى به كار مىرود، ضرب المثل معروفى است: كَسَدَ حَتّى فَسَدَ: «آن قدر كساد شد كه فاسد گرديد»! [3]
[يَتَخَبَّطُهُ:]
«يَتَخَبَّطُهُ
الشَّيْطانُ»
«يَتَخَبَّطُهُ» از مادّه «خَبْط» به معناى عدم حفظ تعادل بدن به هنگام راه رفتن يا برخاستن است. [4]
[يَتَخَيَّرُون:]
«مِّمَّا
يَتَخَيَّرُونَ»
«يَتَخَيَّرُون» از مادّه «تَخَيُّر- خَيْر» انتخاب مىكنند است. [5]
[يَتَرَقَّبُ:]
«خآئِفاً
يَتَرَقَّبُ»
«يَتَرَقَّبُ» از مادّه «ترقّب» به معناى انتظار كشيدن است، و موسى عليه السلام در اينجا در انتظار
پىآمدهاى اين حادثه بود، و نيز در انتظار اخبار آن.
اين جمله از نظر اعراب «خبر» بعد از «خبر» است، هر چند بعضى، احتمال دادهاند: «حال» بعد از «حال»
باشد، ولى بسيار بعيد است. [6]
[يَتِرَكُمْ:]
«وَلَنْ يَتِرَكُمْ
أَعْمَالَكُمْ»
«يَتِرَكُمْ» از مادّه «وَتر» (بر وزن سطر) به معناى منفرد است، و لذا به كسانى كه بعضى از بستگان نزديكشان
كشته مىشود و آنها تنها مىمانند، «وِتر» (بر وزن فكر) مىگويند، و به معناى نقصان و كمبود نيز