نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 596
[نَقير:]
«لّا يُؤْتُونَ
النَّاسَ نَقيراً»
«نَقير» از مادّه «نقر» (بر وزن فقر) به معناى كوبيدن چيزى است كه منتهى به ايجاد حفره و سوراخ شود و
«منقار» را نيز به همين دليل «منقار» گفتهاند.
بعضى مىگويند: «نَقِير» همان گودى بسيار كوچكى است كه در پشت هسته خرما به
چشم مىخورد، و معمولًا كنايه از امور بسيار كوچك و حقير است. [1]
[نُقَيِّض:]
«نُقَيِّضْ لَهُ
شَيْطاناً»
«نُقَيِّض» از مادّه «قيض» (بر وزن فيض) در اصل به معناى پوست روى تخم مرغ است سپس به معناى مستولى
ساختن چيزى بر چيز ديگر آمده. [2]
[نَكَال:]
«نَكَالَ
الْآخِرَةِ وَ الأُولى»
«نَكَال» (بر وزن ضلال) در اصل، به معناى ضعف، ناتوانى و عجز است لذا، در مورد كسى كه
از اداى حوالهاى خوددارى مىكند مىگويند: نكول كرد.
«نكل» (بر وزن فكر) به معناى زنجير سنگين است كه انسان را ضعيف و ناتوان مىسازد و
از حركت باز مىدارد، و از آنجا كه عذاب الهى نيز مايه ناتوانى است، و افراد ديگر
را از ارتكاب گناه باز مىدارد، به آن
«نَكَال» گفته شده. [3]
[نَكْتَل:]
«مَعَنآ أَخانا
نَكْتَلْ»
«نَكْتَل» در اصل «نَكتال» از مادّه «كيل» به معناى دريافت داشتن چيزى با كيل و پيمانه است. [4]
[نكث:]
«إِذا هُمْ
يَنْكُثُونَ»
«نكث» (بر وزن مكث) در اصل به معناى باز كردن ريسمان تابيده است، و سپس به معناى
شكستن پيمان و نقض عهد به كار رفته است. [5]
[نَكِد:]
«لا يَخْرُجُ
إِلَّا نَكِداً»
«نَكِد» از مادّه «نَكَد» به معناى شخص «بخيل و ممسكى» است كه به آسانى چيزى به كسى نمىدهد و اگر هم
بدهد بسيار ناچيز و كم ارزش خواهد بود، زمينهاى شورهزار و نامساعد در آيه فوق به
چنين كسى تشبيه شده است. [6]