نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 589
نيست، بلكه معناى وصفى دارد، هر چند آن داستان معروف، ممكن است صحت داشته
باشد. [1]
[نصيب:]
«لَهُ نَصيبٌ
مِّنْها»
«نصيب» از مادّه «نَصْب» به معناى بهره وافر از امور مفيد و سودمند است. [2]
[نصير:]
«وَلِيٍّ وَ لا
نَصِيرٍ»
در مورد فرق ميان «ولىّ» و «نصير» بعضى گفتهاند: «ولىّ» كسى است كه بدون درخواست به انسان
كمك كند، اما «نصير» مفهومى اعم دارد. اين احتمال نيز وجود دارد كه «ولىّ» اشاره
به سرپرستى است كه به حكم ولايت و بدون درخواست، حمايت و كمك مىكند، و «نصير»
فريادرسى است كه بعد از تقاضاى كمك به يارى انسان مىشتابد. [3]
[نَضَّاخَتان:]
«عَيْنَانِ
نَضَّاخَتانِ»
«نَضَّاخَتان» از مادّه «نضخ» به معناى «فوران آب» مىباشد. [4]
[نَضِجَتْ:]
«نَضِجَتْ
جُلُودُهُمْ»
«نَضِجَتْ» از مادّه «نَضْج» به معناى بريان شدن است. [5]
[نَضْرَةً:]
«نَضْرَةً وَ
سُرُوراً»
«نَضْرَةً» به معناى طراوت و خرمى و شادابى خاصى است كه بر اثر وفور نعمت و رفاه به
انسان دست مىدهد، آرى، رنگ رخسار آنها در آن روز از آرامش و نشاط درونى آنان خبر
مىدهد. [6]
[نَضِيدٌ:]
«لَّها طَلْعٌ
نَّضِيدٌ»
«نَضِيدٌ» از مادّه «نَضَد» به معناى متراكم است، مخصوصاً خوشه درخت خرما، هنگامى كه در درون غلاف قرار
دارد، كاملًا روى يكديگر سوار و متراكم است، و زمانى كه از غلاف بيرون مىآيد
بسيار اعجابانگيز است. [7]
[نُطْفَه:]
«الإِنْسانَ مِن
نُّطْفَةٍ»
«نُطْفَه» در اصل به معناى «آب كم» يا «آب صاف» است، سپس به قطرات آبى كه از طريق «لقاح» سرچشمه ومبدأ پيدايش انسان يا حيوانى مىشود،
اطلاق شده است. [8]