«أَفْرِغ» از مادّه «افراغ» به معناى ريختن مادّه سيّالى از ظرف است به طورى كه ظرف از آن خالى شود. [2]
[أَفْصَحُ:]
«هُوَ أَفْصَحُ
مِنِّي لِسَاناً»
«أَفْصَحُ» از مادّه «فصح» در اصل به معناى خالص بودن چيزى است؛ و به سخن خالص و گويا كه خالى از هر
گونه حشو و زوائد باشد، فصيح گفته مىشود. [3]
[إفضاء:]
«وَ قَدْ أَفْضَى
بَعْضُكُمْ»
«افضاء» در اصل از مادّه «فضا» به معناى توسعه است. بنابراين، «افضاء» به معناى توسعه دادن مىباشد و هنگامى كه كسى
با ديگرى تماس كامل مىيابد، در حقيقت وجود محدود خود را به وجود وسيعترى تبديل
كرده است و لذا افضاء به معناى تماس گرفتن آمده است. [4]
[إِفْك:]
«وَ تَخْلُقُونَ
إِفْكاً»
«إِفْك»، در اصل به معناى هر چيزى است كه از صورت حقيقيش دگرگون شده است و لذا بادهاى
مخالف كه از مسير خود منحرف شده است، «مؤتفكه» ناميده مىشود؛ سپس، به دروغ و تهمت و هر سخن خلافى «افك» گفته شده است.
ولى به گفته بعضى «افك» به دروغهاى بزرگ يا زشتترين دروغها گفته مىشود.
با اين كه تعبير به «افك» براى متهم ساختن پيامبر صلى الله عليه و آله به دروغ كافى
بود ولى آنها با كلمه «مفترى» آن را تأكيد مىكردند؛ بىآن كه هيچ دليلى بر اين ادعاى
خويش داشته باشند. [5]
[أفلح:]
«قَدْ أَفْلَحَ
الْمُؤْمِنُونَ»
«افلح» از مادّه «فلح» و «فلاح» در اصل به معناى شكافتن و بريدن است؛ سپس، به هر نوع پيروزى و رسيدن به مقصد
و خوشبختى اطلاق شده است. [6]
[أَفْنَان:]
«ذَواتآ أَفْنَانٍ»
«أَفْنَان» جمع «فَنَن» (بر وزن قلم) در اصل به معناى شاخههاى تازه و پر برگ است؛ و گاه به معناى «نوع» نيز به كار
مىرود. در آيه مورد بحث، در هر يك از اين دو معنا ممكن