نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 57
مسائل كوچكى، به كار رفته و معانى مختلفى كه در بالا ذكر شد، به نظر مىرسد از
مصداقهاى همين معناى جامع و كلّى بوده باشد. [1]
[أَفْئِدَة:]
«الأَبْصارَ وَ
الأَفْئِدَةَ»
«أَفْئِدَة» جمع «فؤاد» به معناى قلب است؛ ولى مفهومى ظريفتر از آن دارد. اين كلمه معمولًا در جايى
گفته مىشود كه «افروختگى» و «پختگى» در آن باشد. [2]
[أَفَّاكٍ:]
«كُلِّ أَفَّاكٍ
أَثِيمٍ»
«أَفَّاكٍ» از مادّه «افك» (بر وزن پلك) به معناى دروغ بزرگ است. بنابراين، «أَفَّاكٍ» به معناى كسى است كه فراوان دروغهاى بزرگ
مىگويد. [3]
[أَفاءَ:]
«مَّا أَفآءَ
اللَّهُ»
«أَفاءَ» از مادّه «فىء» در اصل به معناى «رجوع و بازگشت» است و اين كه بر يك دسته از غنائم «فىء» (بر وزن شىء) اطلاق شده است شايد به اين خاطر
باشد كه خداوند تمام مواهب اين جهان را در اصل براى مؤمنان، و قبل از همه، براى
پيغمبر گراميش كه اشرف كائنات و خلاصه موجودات است، آفريده. و افراد غير مؤمن و
گنهكار، در حقيقت غاصبان اين اموالند (هر چند بر حسب قوانين شرعى يا عرفى مالك
محسوب شوند) و هنگامى كه اين اموال به صاحبان حقيقى باز مىگردد، شايسته عنوان «فىء» است.
«أَفاءَ اللَّهُ» از مادّه «فىء» (بر وزن شىء) به اموالى نيز گفته مىشود كه بدون مشقت به
دست مىآيد. لذا به غنائم جنگى و همچنين
«انفال» (ثروتهاى طبيعى كه متعلق به حكومت اسلامى است
و مالك مشخص ندارد) اطلاق مىشود. [4]
[إِفْتَرى:]
«فَقَدِ افْتَرى
إِثْماً»
«افْتَرى» از مادّه «فَرْى» (بر وزن فرد) در اصل به معناى قطع كردن است و از آنجا كه اگر بخشى از چيز
سالمى را قطع كنند، فاسد و خراب مىشود، در معناى هر كار خلاف و از جمله شرك، دروغ
و تهمت استعمال مىشود. [5]
[أَفْتُونِى:]
«أَفْتُوني فِي
أَمْري»
«أَفْتُونِى» از مادّه «فتوا» است كه در اصل به معناى حكم كردن دقيق و صحيح در مسائل