«مَوْؤُدَة» از مادّه «وأْد» (بر وزن وعد) به معناى دخترى است كه زنده در زير خاك دفن شده. بعضى گفتهاند،
ريشه آن، به معناى ثقل و سنگينى است، و چون اين دختران را در گور دفن مىكردند و
خاك به روى آنها مىريختند، اين تعبير درباره آنها به كار رفته است.
در بعضى از روايات در تفسير اين آيه توسعه داده شده، تا آنجا كه شامل هر گونه
قطع رحم، و يا قطع مودّت اهل بيت عليهم السلام مىشود. [2]
[مِهاد:]
«وَ بِئْسَ
الْمِهادُ»
«مِهاد» در اصل از مادّه «مَهْد» (بر وزن عهد) به معناى آماده و مهيّا كردن است و به معناى
بستر كه انسان به هنگام استراحت و آرامش از آن استفاده مىكند نيز آمده است، چرا كه
آن را آماده و مهيا براى استراحت كردن مىسازد، ذكر اين كلمه، اشاره به آن است كه
اين گونه طغيانگران به جاى اين كه در بستر استراحت بيارامند، بايد روى شعلههاى
آتش سوزان قرار گيرند و به محلى گفته مىشود كه كودك را در آن مىخوابانند
(گاهواره يا مانند آن). گويى انسان كودكى است كه به گاهواره زمين سپرده شده است، و
در اين گاهواره، همه وسائل زندگى و تغذيه او فراهم است.
و به طورى كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: به معناى مكان آماده و صاف و مرتب
است، و در اصل از «مهد» به معناى محلى كه براى استراحت كودك آماده مىكنند (اعم از
گاهواره و يا بستر) گرفته شده، و جمعى از ارباب لغت و مفسران، آن را به «فراش» يعنى «بستر»
تفسير كردهاند كه هم صاف و نرم است و هم راحت. [3]
[مَهْد:]
«كَانَ فِي
الْمَهْدِ صَبِيّاً»
واژه «مَهْد»- چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: به معناى جايگاهى است كه براى كودك
آماده مىكنند، خواه گهواره باشد، يا دامان مادر و يا بستر؛ و مهد و مهاد هر دو در
لغت به معناى: المَكَانُ الْمُمَهَّدُ الْمُوَطَّأُ: