نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 564
[مُوسِع:]
«مَتِّعُوهُنَّ
عَلَى الْمُوسِعِ»
«مُوسِع» از مادّه «سَعَة» به معناى توانگر است. [1]
[مَوضُون:]
«سُرُرٍ
مَّوْضُونَةٍ»
«مَوضُون» از مادّه «وضن» (بر وزن «وزن!») در
اصل به معناى «بافتن زره» است، سپس به هر منسوجى كه تار و پود آن محكم است، اطلاق
شده، و در اينجا منظور تختهايى است كه، كاملًا در كنار هم قرار گرفته و به هم
پيوسته است، يا خود اين تختها داراى بافت مخصوصى است از لؤلؤ و ياقوت و مانند آن،
چنان كه جمعى از مفسران گفتهاند. [2]
[مَوقُوت:]
«كِتاباً
مَّوْقُوتاً»
«مَوقُوت» از مادّه «وقت» است، بنابراين معناى آيه چنين است كه اگر ملاحظه مىكنيد حتى در ميدان جنگ
مسلمانان بايد اين وظيفه اسلامى را انجام دهند، به خاطر آن است كه نماز اوقات
معينى دارد كه نمىتوان از آنها تخلف كرد. [3]
[مَوْقُوذَة:]
«وَالْمُنْخَنِقَةُ
وَ الْمَوْقُوذَةُ»
«مَوْقُوذَة» از مادّه «وقذ» (بر وزن نقض) به معناى كتك زدن شديد است كه منجر به مرگ گردد. و يا بيمارى
شديدى است كه حيوان را به كام مرگ بكشاند.
گاهى كتك زدن و بيمارى شديد كه منجر به مرگ نشود را نيز «وقذ» مىگويند، ولى
در مورد آيه، همان معناى اول مراد است. [4]
[مَوْلى (موالى):]
«مَوْلىً عَن
مَّوْلىً»
«مَوْلى» از مادّه «ولاء» در اصل به معناى ارتباط دو چيز با يكديگر است، به طورى كه بيگانهاى در ميان
نباشد، و براى آن مصداقهاى زيادى است كه در كتب لغت به عنوان معانى مختلف اين
واژه آمده، كه همه آنها در ريشه و معناى اصلى آن مشتركاند.
براى «مولى» معانى زيادى در لغت ذكر شده كه بعضى آنها را بالغ بر بيست و هفت
معنا مىدانند: 1- ربّ 2- عمو 3- عموزاده 4- پسر 5- خواهرزاده 6- آزادكننده 7-
آزاد شده 8- بنده 9- مالك 10- تابع 11- كسى كه مورد نعمت قرار گرفته 12- شريك 13-
همپيمان 14- دوست 15- همسايه 16- ميهمان 17- داماد 18- نزديكان 19- نعمتبخش 20-
از دست رفته