responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 56

خيانت‌ «غلول» و به حرارت ناشى از تشنگى‌ «غليل» مى‌گويند، به خاطر نفوذ تدريجى آنها در درون انسان است. [1]

[إغوا:]

«فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غوينَ»

«اغوا» از مادّه‌ «غىّ» است و «غىّ» به گفته‌ «راغب» در «مفردات»، به معناى جهلى است كه از اعتقاد فاسد سرچشمه مى‌گيرد.

اين پيشوايان گمراه، از حقايق هستى و زندگى بى‌خبر ماندند، و اين جهل و اعتقاد فاسد را به پيروان خود كه روح طغيان در برابر فرمان خدا داشتند، منتقل نمودند. [2]

[أُفّ:]

«فَلا تَقُلْ لَّهُمَا أُفٍّ»

«راغب» در كتاب «مفردات» مى‌گويد: «أُفّ، در اصل به معناى هر چيز كثيف و آلوده است؛ و به عنوان توهين نيز گفته مى‌شود.

اين كلمه تنها معناى اسمى ندارد بلكه فعل از آن نيز ساخته مى‌شود؛ مثلًا مى‌گويند:

أَفَّفْتُ بِكَذا: «يعنى من فلان چيز را آلوده شمردم، و از آن اظهار نفرت كردم».

بعضى از مفسران، مانند «قرطبى» در تفسير خود و «طبرسى» در «مجمع البيان» گفته‌اند:

«افّ» و «تفّ» در اصل، به معناى چركى است كه زير ناخن جمع مى‌شود، هم آلوده است و هم ناچيز.

حتى بعضى، ميان‌ «افّ» و «تفّ» تفاوت گذاشته‌اند؛ اولى را چرك گوشت و دومى را چرك ناخن دانسته‌اند، سپس مفهوم آن توسعه يافته، و به هر چيزى كه مايه ناراحتى است اطلاق شده.

معانى ديگر نيز براى‌ «افّ» گفته‌اند، از جمله چيز كم، ناراحتى و ملامت، بوى بد.

بعضى ديگر گفته‌اند: اصل اين كلمه از اينجا گرفته شده است كه هر گاه خاك يا خاكستر مختصرى روى بدن يا لباس انسان مى‌ريزد، انسان با فوت كردن آن را از خود دور مى‌كند؛ صدايى كه از دهان انسان در اين موقع بيرون مى‌آيد چيزى است شبيه‌ «اوف» يا «اف» و بعداً در معناى اظهار ناراحتى وتنفّر، مخصوصاً از چيزهاى كوچك به كار رفته است.

از جمع‌بندى آنچه در بالا ذكر شد و قرائن ديگر، چنين استفاده مى‌شود كه اين كلمه در اصل‌ «اسم صوت» بوده است (صدايى كه انسان به هنگام اظهار نفرت يا ابراز تألّم و درد جزئى و يا فوت كردن چيز آلوده‌اى از دهانش خارج مى‌شود). سپس اين‌ «اسم صوت» به صورت كلمه‌اى درآمده و حتى افعالى از آن مشتق شده است؛ و در ناراحتى‌هاى جزئى و يا اظهار تنفر به خاطر


[1]. يس، آيه 8 (ج 18، ص 339)؛ مؤمن، آيه 71 (ج 20، ص 189)

[2]. صافات، آيه 32 (ج 19، ص 55)

نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 56
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست