«مغبون» از مادّه «غَبْن» به معناى بازنده است. [2]
[مُغْتَسَل:]
«هذا مُغْتَسَلٌ
بارِدٌ»
«مُغْتَسَل» از مادّه «إِغتسال- غَسْل» به معناى آبى است كه با آن شستشو مىكنند، و بعضى آن را به معناى محل شستشو
دانستهاند، ولى معناى اول صحيحتر به نظر مىرسد، و به هر حال توصيف آن آب، به
خنك بودن شايد اشارهاى به تأثير مخصوص شستشو با آب سرد براى بهبود و سلامت تن
باشد، همان گونه كه در طب امروز، نيز ثابت شده است. و نيز اشاره لطيفى است بر اين
كه: كمال آب شستشو در آن است كه از نظر پاكى و نظافت همچون آب نوشيدنى باشد! [3]
[مُغْرِب:]
«مُغْرِب»، به معناى كسى است كه كارهاى عجيب و غريب انجام مىدهد. [4]
[مَغْرَم:]
«مَا يُنْفِقُ
مَغْرَماً»
«مَغْرَم» همان گونه كه در «مجمع البيان» آمده است، از مادّه «غُرم» (بر وزن جُرْم) در اصل، به معناى ملازم چيزى
بودن است، و سپس به همين تناسب، به شخص «طلبكار» و «بدهكار» كه يكديگر را رها
نمىكنند، و ملازم همند، «غريم» گفته شده است.
«غرامت» نيز، به اين تناسب گفته مىشود كه ملازم انسان است، و تا نپردازند از او جدا
نخواهد شد، به «عشق شديد» نيز «غرام» گويند؛ چون در روح انسان آنچنان نفوذ مىكند كه،
جدايىپذير نيست، و «مَغْرَم» از نظر معنا، مساوى «غرامت» است. [5]
[مُغْرَمُون:]
«إِنَّا
لَمُغْرَمُونَ»
«مُغْرَمُون» از مادّه «غرامت» به معناى زيان كردن، و از دست دادن وقت وسرمايه است. [6]
[مغيرات:]
«فَالْمُغيراتِ
صُبْحاً»
«مغيرات» جمع «مغيرة» از مادّه «اغارة» به معناى هجوم و حمله به دشمن است، و از آنجا كه گاهى اين هجوم و حمله به
منظور گرفتن اموال صورت مىگيرد، گاه اين واژه به معناى معمول در فارسى غارت كردن
و گرفتن اموال ديگران، به كار مىرود.