نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 538
اين كلمه در بسيارى از آيات قرآن به معناى «فرار كردن از حيطه قدرت الهى و از
چنگال عذاب او» آمده است كه لازمه معناى آن مىباشد. [1]
[معدن:]
«معدن» از مادّه «عَدْن» را به اين جهت «معدن» مىگويند كه جايگاه استقرار فلزات و جواهرات است. [2]
[مَعْدُود:]
«أَيَّاماً
مَعْدُودات»
«مَعْدُود» از مادّه «عَدَد» يعنى قابل شمارش، و معمولًا به اشياء كم گفته مىشود؛ زيرا اشياء زياد قابل
شمارش نيستند يا شمارش آنها مشكل است. [3]
[مَعْرُوش:]
«جَنَّاتٍ
مَّعْرُوشاتٍ»
مفسران در تفسير كلمه «مَعْرُوش» و «غَيْرَ
مَعْرُوش» از مادّه «عَرْش» سه احتمال دادهاند:
1- درختانى كه روى پاى خود نمىايستند و نياز به
داربست دارند، و درختانى كه بدون نياز به داربست روى پاى خود مىايستند؛ زيرا
«عرش» در لغت به معناى برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همين جهت بهسقف
وياتخت پايه بلند، عرش گفته مىشود.
2- منظور از «مَعْرُوش» درخت اهلى است كه به وسيله ديوار و امثال آن
در باغها حفاظت مىشود و «غَيْرَ
مَعْرُوش» درختان بيابانى و جنگلى و كوهستانى است.
3- «مَعْرُوش» درختى است كه بر سر پا ايستاده و اما «غَيْرَ مَعْرُوش» درختى
است كه بر روى زمين مىخوابد و پهن مىشود.
«معروف» در لغت به معناى «شناخته شده» (از مادّه عرف) است و به معناى كارهاى خوب و حق
است، چرا كه براى هر انسان پاكسرشتى شناخته شده، و به تعبير ديگر، هماهنگ با فطرت
انسانى است. [5]
[مَعَرَّة:]
«فَتُصيبَكُمْ
مِّنْهُمْ مَّعَرَّةُ»
«مَعَرَّة» از مادّه «عرّ» (بر وزن شرّ) و «عُرّ» (بر وزن حرّ) در اصل به معناى بيمارى جرب، يكنوع
عارضه شديد پوستى است، كه عارض بر انسان يا حيوانات مىشود، سپس توسعه داده شده و
به هر گونه زيان و ضررى كه به انسان مىرسد اطلاق شده است. [6]