نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 522
دفع كردن است و از آنجا كه بهاى كم و بىارزش را شخص گيرنده از خود دور
مىسازد به آن «مُزْجات» گفته شده است. [1]
[مُزْن:]
«أَنْزَلْتُمُوهُ
مِنَ الْمُزْنِ»
«مُزْن» (بر وزن حزن) آن گونه كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: به معناى «ابرهاى روشن»
است، و بعضى آن را به «ابرهاى بارانزا» تفسير كردهاند. [2]
[مَسّ:]
«مَا لَمْ
تَمَسُّوهُنَّ»
«مَسّ» در لغت به معناى تماس پيدا كردن و لمس كردن است و در سوره «بقره» كنايه از عمل
زناشوئى است.
اما در سوره «قمر» مفهومش آن است كه به دوزخيان گفته مىشود: بچشيد! حرارت سوزانى را كه از لمس
آتش دوزخ حاصل مىشود، بچشيد، و نگوئيد اينها دروغ، خرافه و اسطوره است. [3]
[مساجد:]
«وَ صَلَواتٌ وَ
مَساجِدُ»
«مساجد» از مادّه «سُجُود» جمع «مسجد» معبد مسلمين است. [4]
[مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ:]
«وَ إِذا مَسَّ
النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوا»
تعبير به «مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ» اشاره به مختصر ناراحتى است. [5]
[مَسْأَم:]
«مِن نَّارِ
السَّمُومِ»
«مَسْأَم» از «سموم» گرفته شده و «سموم» در لغت به معناى باد سوزانى است كه گويى در تمام روزنههاى پوست بدن انسان
نفوذ مىكند؛ زيرا عرب به سوراخهاى بسيار ريز پوست بدن «مَسْأَم» مىگويد، و سموم نيز به همين مناسبت بر چنين
بادى اطلاق مىشود و مادّه «سم» نيز از همان است چرا كه در بدن نفوذ كرده و انسان
را مىكشد يا بيمار مىسازد. [6]
[مستأخرين، مستقدمين:]
«وَلَقَدْ عَلِمْنا
الْمُسْتَأْخِرِينَ»
«مستقدمين» و «مستأخرين» معناى وسيعى دارد كه هم شامل پيشگامان و متأخران در زمان مىشود، و هم شامل
پيشگامان در اعمال خير، و يا جهاد و مبارزه با دشمنان حق، و يا حتى صفوف نماز
جماعت، و مانند اينها. و با توجّه به اين معناى جامع، تمام احتمالاتى را كه در «تقدم» و «تأخر» در آيه
دادهاند، مىتوان جمع كرد و پذيرفت. [7]