نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 523
[مُسْتَخْلَفِين:]
«جَعَلَكُمْ
مُسْتَخْلَفينَ»
تعبير به «مُسْتَخْلَفِين» (جانشينان) از مادّه «إِستخلاف-
خَلْف» ممكن است اشاره به نمايندگى انسان از سوى
خداوند در زمين و مواهب آن باشد، و يا جانشينى از اقوام پيشين، و يا هر دو. [1]
[مُسْتَسْلِمُون:]
«بَلْ هُمُ
الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ»
«مُسْتَسْلِمُون» از «استسلام» از مادّه «سلامت» به مقتضاى باب «استفعال» به معناى طلب كردن سلامت است كه
معمولًا به هنگام قرار گرفتن در برابر يك قدرت بزرگ با انقياد و خضوع توأم
مىباشد. [2]
[مستصرخ:]
«أَنَا
بِمُصْرِخِكُمْ»
«مستصرخ» از مادّه «إِستصراخ- صُراخ» به معناى كسى است كه فريادرسى مىخواهد. [3]
[مستضعف:]
«وَالْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ»
«مستضعف» با «ضعيف» فرق روشنى دارد، «ضعيف» كسى است كه ناتوان است، ولى «مستضعف» كسى است كه بر
اثر مظالم و ستمهاى ديگران تضعيف گرديده است؛ خواه اين تضعيف از نظر فكرى و
فرهنگى باشد، يا از نظر اخلاقى، يا از نظر اقتصادى و يا از نظر سياسى و اجتماعى، و
به اين ترتيب به كارگيرى اين واژه تعبير جامعى است كه تمام انواع استعمار را در بر
مىگيرد.
اين واژه در سوره «قصص» نيز به معناى كسى است كه او را به ضعف كشاندهاند. به
تعبير ديگر «مستضعف» كسى نيست كه ضعيف و ناتوان و فاقد قدرت و نيرو باشد؛ مستضعف
كسى است كه نيروهاى بالفعل و بالقوة دارد، اما از ناحيه ظالمان و جباران، سخت در
فشار قرار گرفته، ولى با اين حال در برابر بند و زنجير كه بر دست و پاى او
نهادهاند، ساكت و تسليم نيست، پيوسته تلاش مىكند، تا زنجيرها را بشكند و آزاد
شود، دست جباران و ستمگران را كوتاه سازد و آئين حق و عدالت را برپا كند. [4]
[مُسْتَطَر:]
«وَ كَبيرٍ
مُّسْتَطَرٌ»
«مُسْتَطَر» از مادّه «سطر» در اصل به معناى «صف» مىباشد، خواه انسانهايى كه در يك صف ايستادهاند، يا
درختانى كه در يك صف قرار دارند، يا كلماتى كه بر صفحه كاغذ، در يك صف رديف
شدهاند، و از آنجا