نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 520
«لَهُمْ كُلَّ
مَرْصَدٍ»
«مَرْصَد» از مادّه «رَصَد» به معناى «راه» و يا «كمينگاه» است. [1]
[مَرْصُوص:]
«بُنْيانٌ
مَرْصُوصٌ»
«مَرْصُوص» از مادّه «رصاص» به معناى «سرب» است، و از آنجا كه گاه براى استحكام و يكپارچگى بناها، سرب را آب مىكردند و
در لابلاى قطعات آن مىريختند، به طورى كه فوق العاده محكم و يكپارچه مىشد، به هر
بناى محكمى «مَرْصُوص» اطلاق مىشود. [2]
[مِرْفَق:]
«مِّنْ أَمْرِكُم
مِّرفَقاً»
«مِرْفَق» از مادّه «رَفْق» به معناى چيزى است كه وسيله لطف، راحتى و رفق باشد؛ بنابراين، مجموع جمله «يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً» يعنى خداوند، وسيله لطف و راحتى شما را فراهم مىسازد. [3]
[مَرْقَد:]
«مَن بَعَثَنَا مِن
مَّرْقَدِنَا»
«مَرْقَد» از مادّه «رُقاد» به معناى «خوابگاه» و «خواب» مىآيد كه در صورت اول «اسم مكان» و در صورت دوم «مصدر ميمى» است. [4]
[مَرْقُوم:]
«كِتابٌ
مَّرْقُومٌ»
«مَرْقُوم» از مادّه «رقم» (بر وزن زخم) به معناى خط درشت است، و از آنجا كه خطوط درشت و روشن خالى از
ابهام است، ممكن است اين تعبير اشاره به قطعى بودن و خالى از ابهام بودن باشد،
چيزى كه نه هرگز محو مىشود و نه فراموش مىگردد. [5]
[مرود (راودته):]
«وَ راوَدَتْهُ
الَّتِى هُوَ فِي بَيْتِهَا»
به ميل سرمهدان كه آهسته سرمه را با آن به چشم مىكشند، «مرود» از مادّه «رَوْد» (بر وزن منبر) گفته مىشود، و سپس به هر كارى
كه با مدارا و ملايمت طلب شود، اطلاق شده است. [6]
[مُرِيْب:]
«لَفي شَكٍّ
مِّنْهُ مُريبٍ»
«مُرِيْب» از مادّه «ريب»، به معناى شكى است كه آميخته با بدبينى، سوء ظن و اضطراب باشد؛ بنابراين مفهوم
جمله اين مىشود كه مشركان نه تنها در سخنان تو ترديد دارند، بلكه مدعى هستند
قرائن خلاف، كه مايه بدبينى است نيز در آن موجود است!
و به معناى شخصى است كه در شك است، شكى توأم با بدبينى، كه سرانجام پرده از