نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 513
لام) به مرحلهاى گفته مىشود كه، انسان بعد از مدتى جهاد با نفس و طى مراحل
معرفت و ايمان، به مقامى مىرسد كه از نفوذ وسوسههاى شياطين مصونيت پيدا مىكند. [1]
[مُخْلَصِين:]
«مِنْهُمُ
الْمُخْلَصِينَ»
«مُخْلَصِين» جمع «مخلَص» (به فتح لام) همان گونه كه در تفسير سوره «يوسف» بيان كرديم كسى است كه به
مرحله عالى ايمان و عمل پس از تعليم و تربيت و مجاهده با نفس، رسيده باشد كه در
برابر وسوسههاى شيطان و هر وسوسهگر نفوذ ناپذير شود. [2]
[مَخْمَصَه:]
«اضْطُرَّ في
مَخْمَصَةٍ»
«مَخْمَصَه» از مادّه «خَمْص» (بر وزن لمس) به معناى «فرورفتگى» است، و به معناى گرسنگى شديد كه باعث
فرورفتگى شكم مىشود نيز آمده است خواه به هنگام قحطى باشد يا به هنگام گرفتارى
شخصى. [3]
[مِداد:]
«قُلْ لَّوْ كَانَ
الْبَحْرُ مِداداً»
«مِداد» به معناى مركّب، و يا مادّه رنگينى كه به كمك آن مىنويسند مىباشد، و در اصل
از «مدّ» به معناى كشش گرفته شده است؛ زيرا با كشش آن خطوط آشكار مىشود. [4]
[مدح:]
«مدح» به معناى هر گونه ستايش است، خواه در برابر يك امر اختيارى باشد يا غير
اختيارى، فى المثل تعريفى را كه از يك گوهر گرانبها مىكنيم، عرب آن را «مدح» مىنامد، و به
تعبير ديگر مفهوم مدح، عام است در حالى كه مفهوم حمد، خاص مىباشد. [5]
[مُدْحَض:]
«مِنَ
الْمُدْحَضِينَ»
«مُدْحَض» از مادّه «ادحاض» به معناى باطل كردن و زائل نمودن و مغلوب كردن است، و در اينجا منظور اين است
كه قرعه به نام او اصابت كرد. [6]
[مَدْحُور:]
«مَذْؤُماً
مَّدْحُوراً»
«مَدْحُور» از مادّه «دَحْر» (بر وزن دهر)، به معناى بيرون راندن توأم با ذلت و خوارى است. [7]
[مُدَّخَل:]
«مَغاراتٍ أَوْ
مُدَّخَلًا»
«مُدَّخَل» از مادّه «إِدِّخال» به معناى راههاى پنهانى است، مانند نقبهايى كه در زير زمين مىزنند و از آن
وارد محلى مىشوند. [8]