نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 512
[مُخْبِتِين:]
«وَ بَشِّرِ
الْمُخْبِتينَ»
«مُخْبِتِين» از مادّه «اخبات» از ريشه «خبت» (بر وزن ثبت) گرفته شده كه به معناى زمين صاف و وسيع است كه انسان به راحتى
در آن گام بر مىدارد، بعداً اين ماده به معناى اطمينان و خضوع آمده؛ چرا كه راه
رفتن در چنين زمينى توأم با اطمينان است و زير پاى راهروان خاضع و تسليم!
«مخبتين» به معناى متواضعان است كه خداوند آنها را به عنوان كسانى كه به هنگام ياد
خدا، دلهايشان ترسان مىشود و در برابر مصائب، صابر و شكيبا و برپادارنده نماز، و
انفاق كننده از همه مواهب هستند، تفسير مىنمايد. [1]
[مُخْتال:]
«كَانَ مُخْتالًا
فَخُوراً»
«مُخْتال» از مادّه «خيال» به معناى كسى است كه با يك سلسله
«تخيلات» خود را بزرگ مىپندارد. و اگر مىبينيم به اسب
«خيل» گفته مىشود نيز، به خاطر آن است كه هنگام راه رفتن شبيه متكبران گام بر
مىدارد و به معناى «متكبر» نيز آمده، زيرا تكبر، از خيال فضيلت، و پندار برترى بر
ديگران، پيدا مىشود. [2]
[مخذول:]
«مَذْمُوماً
مَّخْذُولًا»
«مخذول» از مادّه «خُذلان» يعنى بدون يار و ياور خواهند شد. [3]
[مخضود:]
«في سِدْرٍ
مَّخْضُودٍ»
«مخضود» از مادّه «خضد» (بر وزن مجد) به معناى بريدن و گرفتن خار است. [4]
[مُخَلَّدُون:]
«وِلْدانٌ
مُّخَلَّدُونَ»
تعبير به «مُخَلَّدُون» از مادّه «خُلود» با اين كه همه اهل بهشت «مخلّد» و جاودانى هستند، اشاره به جاودانگى، نشاط
جوانى، و طراوت و زيبايى آنها است. [5]
[مخلص:]
«عِبَادَ اللَّهِ
الْمُخْلَصِينَ»
«مُخْلِص» از مادّه «إِخلاص» (به كسر لام) بيشتر در مواردى به كار رفته كه انسان در مراحل خودسازى است، و
هنوز به تكامل لازم نرسيده است، ولى «مُخْلَص» (به فتح