«مَحِيْص» از مادّه «محص» به معناى رهايى از عيب و يا ناراحتى است.
و از مادّه «حَيْص» (بر وزن حيف) به معناى بازگشت و عدول و كنارهگيرى كردن از چيزى است، و از
آنجا كه «مَحِيص»، اسم مكان است، اين كلمه به معناى فرارگاه يا پناهگاه مىآيد و
به همين مناسبت به معناى فرار از مشكلات، و هزيمت در ميدان جنگ نيز آمده است. [2]
[مَحِيض:]
«يَسْئَلُونَكَ
عَنِ الْمَحيضِ»
«مَحِيض» از مادّه «حيض» مصدر ميمى و به معناى عادت ماهيانه است، در «معجم مقاييس اللغه»، آمده است:
اين واژه، در اصل به معناى خارج شدن آب قرمز از درختى است به نام «سَمُرَه»، (سپس
به عادت ماهيانه زنان اطلاق شده است) ولى در تفسير «فخر رازى» آمده كه: «حَيض» در
اصل، به معناى سيل است، و لذا هنگامى كه سيل جريان پيدا كند، گفته مىشود:
حاضَ السَّيْلُ؛ و حوض را نيز به همين
مناسبت حوض، مىگويند كه آب به سوى آن جريان پيدا مىكند.
اما از گفته «راغب» در «مفردات»، عكس اين استفاده مىشود كه اين واژه در اصل، به معناى همان خون
عادت است (سپس به معانى ديگر اطلاق شده). [3]
[مُحِيط:]
«عَذابَ يَوْمٍ
مُّحيط»
«مُحِيط» از مادّه «إِحاطة» در اينجا صفت براى «يَوْم» است، يعنى يك روز «فراگير»، و البته فراگير بودن روز، به
معناى فراگير بودن مجازات آن روز است، و اين مىتواند اشاره به عذاب آخرت، و
همچنين مجازاتهاى فراگير دنيا باشد. [4]
[مخاصمه:]
«خصومت» و «مخاصمه» از مادّه «خَصْم» در اصل به معناى «گلاويز شدن دو نفر به يكديگر كه هر كدام پهلوى ديگرى را
بگيرد،» آمده، سپس به گفتگوها و مشاجرات لفظى اطلاق گرديده است. به گفته مرحوم
«علامه مجلسى»، در «بحارالانوار»، «مخاصمه» در امور دنيوى است. [5]