نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 502
مهمانى «اترج» بوده است، و «اترج» همان بالنگ است كه ميوهاى است ترشمزه و داراى پوستى ضخيم، كه از پوست ضخيم
آن مربّا درست مىكنند. ممكن است اين ميوه در سرزمين مصر شبيه به آنچه نزد ما است
كاملًا ترش نبوده، و رگهاى از شيرينى داشته كه ميوه پذيرايى محسوب مىشده. [1]
[متكبر:]
«مَثْوىً
لِّلْمُتَكَبِّرِينَ»
واژه «متكبر» هر چند به تمام كسانى كه خود بزرگبين هستند اطلاق مىگردد، ولى در اينجا
بيشتر، منظور كسانى است كه در برابر دعوت انبياء به آئين حق، استكبار جستند، و از
پذيرش دعوت آنها سر باز زدند.
«متكبّر» از مادّه «تكبّر» به دو معنا آمده است: يكى ممدوح، كه در مورد خداوند به كار مىرود، و آن دارا
بودن بزرگى و كارهاى نيك و صفات پسنديده فراوان است، و ديگرى، نكوهيده و مذموم، كه
در مورد غير خدا به كار مىرود، و آن اين است كه افراد كوچك و كم مقدار، ادعاى
بزرگى كنند، و صفاتى را كه ندارند، به خود نسبت دهند، و از آنجا كه عظمت و بزرگى،
تنها شايسته مقام خدا است، اين واژه به معناى ممدوحش، تنها درباره او به كار
مىرود و هرگاه در غير مورد او به كار رود، به معناى مذموم است. [2]
[مُتَلَقِّيان:]
«إِذْ يَتَلَقَّى
الْمُتَلَقِّيانِ»
«مُتَلَقِّيان» از مادّه «تَلَقِّى» دو فرشتهاى هستند كه مأمور ثبت اعمال انسان مىباشند. [3]
[مُتَوَسِّم:]
«لَآياتٍ
لِّلْمُتَوَسِّمينَ»
«مُتَوَسِّم» از مادّه «وسم» (بر وزن رَسْم) به معناى اثر گذاردن است. و «مُتَوَسِّم» به كسى مىگويند كه
از كمترين اثر، پى به واقعيتهايى مىبرد، و معادل آن در فارسى، هوشيار، با فراست
و با ذكاوت است. [4]
[مَتّى:]
«مَتّى» (بر وزن حتّى) در اصل به معناى خدا بخش بوده است. [5]
[مَتين:]
«إِنَّ كَيْدي
مَتينٌ»
«مَتين» به معناى قوى و شديد است و اصل آن از
«مَتْن» گرفته شده كه به معناى عضله محكمى است كه در
پشت قرار دارد. [6]