نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 500
[مَتْرَبَة:]
«أَوْ مِسْكِيْناً
ذا مَتْرَبَةٍ»
«مَتْرَبَة» مصدر ميمى از مادّه «ترب» (بر وزن طرب) در اصل از «تراب» به معناى «خاك» گرفته شده و
به كسى مىگويند كه بر اثر شدت فقر، خاكنشين شده است؛ باز در اينجا تأكيد روى اين
گونه مسكينها به خاطر اولويت آنها است و الَّا اطعام همه مسكينان از اعمال حسنه
است. [1]
[مترف:]
«إِلَّا قالَ
مُتْرَفُوهآ»
«مترف» از «ترفه» (بر وزن لقمه) به معناى فزونى نعمت است، و از آنجا كه بسيارى از متنعمّان،
غرق شهوات و هوسها مىشوند، كلمه «مترف» به معناى كسانى كه مست و مغرور به نعمت
شده و طغيان كردهاند، آمده است؛ و مصداق آن، غالباً پادشاهان و جباران و
ثروتمندانِ مستكبر و خودخواه است.
«مُتْرَف» به طورى كه در «لسان العرب» آمده، از مادّه «ترف» (بر وزن سبب) به معناى «تنعم» است. و «مُتْرَف» به كسى مىگويند كه فزونى
نعمت او را غافل، مغرور و مست كرده و به طغيان واداشته است. درست است كه همه
«اصحاب الشمال» در زمره «مترفين» نيستند، ولى هدف قرآن، سردمداران آنها است. [2]
[مُتْرَفُوها:]
«إِلَّا قالَ
مُتْرَفُوهآ»
«مُتْرَفُوها» جمع «مُتْرَف» از مادّه «ترف» (بر وزن طرف) به معناى «تنعم» است، و مترف به كسى مىگويند كه: فزونى نعمت و
زندگى مرفه او را مست و مغرور و غافل كرده، و به طغيان گرى واداشته است. [3]
[متشابه:]
«وَأُخَرُ
مُتَشابِهاتٌ»
«متشابه» از مادّه «تشابُه» در اصل، به معناى چيزى است كه قسمتهاى مختلف آن، شبيه يكديگر باشد، به همين
جهت به جملهها و كلماتى كه معناى آنها پيچيده است و گاهى احتمالات مختلف درباره
آن داده مىشود، «متشابه» مىگويند. و منظور از «متشابهات» قرآن همين است، يعنى آياتى كه معانى آن در
بدو نظر پيچيده است، و در آغاز، احتمالات متعددى در آن مىرود، اگر چه با توجّه به
آيات محكم، تفسير آنها روشن است.
منظور از «مُتِشابِه» در سوره «زمر» كلامى است كه قسمتهاى مختلف آن با يكديگر همرنگ و هماهنگ مىباشد، هيچ گونه