نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 499
و مواهب مادى را شامل مىشود. «راغب» در كتاب «مفردات» مىگويد: كُلَّمَا يُنْتَفَعُ بِهِ عَلى وَجْهٍ مَا، فَهُوَ مَتاعٌ وَ مُتْعَةٌ: «هر چيزى كه به نحوى انسان از آن بهره مىگيرد، به آن متاع
يا متعه گفته مىشود».
بنابراين جمله «دنيا متاع غرور است»، مفهومش اين است كه، وسيله و ابزارى است
براى فريبكارى، فريب دادن خويشتن، و هم فريب ديگران، و البته اين در مورد كسانى
است كه دنيا را هدف نهايى قرار مىدهند و به آن دل مىبندند، و بر آن تكيه مىكنند
و آخرين آرزويشان، وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادى وسيلهاى براى
وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد، هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت،
و قنطره و پلى براى رسيدن به آن هدفهاى بزرگ است. [1]
[مُتَجاوِر:]
«وَفِى الأَرْضِ
قِطَعٌ مُّتَجاوِراتٌ»
«مُتَجاوِر» از مادّه «جار» به معناى همسايه و نزديك است، ولى هنگامى كه مىفرمايد:
«قِطْعٌ مُتَجاوِرات» مفهومش اين است كه قطعههاى مختلفى هستند كه در كنار هم
قرار دارند و گرنه اگر همه آنها يكسان بودند، تعبير «قطعههاى مجاور» معنا نداشت. [2]
[مُتَحَرِّف:]
«إِلَّا
مُتَحَرِّفاً لِّقِتالٍ»
«مُتَحَرِّف» از مادّه «تَحَرُّف» به معناى كنارهگيرى از وسط به اطراف و كنارههاست؛ و منظور از اين جمله اين
است كه:
جنگجويان به عنوان يك تاكتيك جنگى از برابر دشمن بگريزند و به كنارى بروند كه
او را به دنبال خود بكشانند و ناگهان ضربه غافلگيرانه را بر پيكر او وارد سازند و
يا به صورت جنگ و گريز دشمن را خسته كنند؛ چرا كه جنگ گاهى حمله و گاهى عقبنشينى
به عنوان حمله مجدد است؛ مانند: «أَلْحَرْبُ
كَرٌّ وَ فَرٌّ».[3]
[مُتَراكِب:]
«نُخْرِجُ مِنْهُ
حَبّاً مُّتَراكِباً»
«مُتَراكِب» از مادّه «ركوب» به معناى سوارى است، يعنى دانههايى كه بر سر يكديگر سوار شدهاند، و بيشتر
دانههاى غذايى چنين هستند. [4]