نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 490
عريضى است كه چيزى بر آن مىنويسند، و
«لُوْح» (به ضم لام) به معناى عطش، و همچنين هوايى است
كه بين آسمان و زمين قرار دارد. فعلى كه از اولى مشتق مىشود، به معناى آشكار شدن
و درخشيدن است. [1]
[لولا:]
«نَحْنُ
خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ»
«لولا» به اصطلاح براى تحضيض و تحريك بر انجام كارى است، و به گفته بعضى، در اصل،
مركب از «لم» و «لا» بوده كه معناى
سؤال و نفى را مىرساند، و سپس «ميم» تبديل به «واو» شده، اين واژه در جايى به كار مىرود كه فرد يا افرادى در
انجام كارى مسامحه مىكنند و به آنها گفته مىشود: چرا چنين و چنان نمىكنيد؟ [2]
[لَوَّوا:]
«اللَّهِ لَوَّوْا
رُؤُسَهُمْ»
«لَوَّوا» از مادّه «لىّ» در اصل به معناى «تابيدن طناب» است، و به همين مناسبت، به معناى برگرداندن سر
و يا تكان دادن سر، نيز آمده است. [3]
[لهو:]
«أَن نَّتَّخِذَ
لَهْواً»
«لهو» (سرگرمى) به هر كارى گفته مىشود كه انسان را به خود مشغول داشته و از مسائل
اصولى منحرف سازد.
تعبير به «لَهْو» در سوره «جمعه» اشاره به طبل و ساير آلات لهوى است كه، به هنگام ورود قافله تازه به «مدينه»
مىزدند، كه هم نوعى اخبار و اعلام بود، و هم وسيلهاى براى سرگرمى و تبليغ كالا،
همان گونه كه در دنياى امروز نيز در فروشگاههايى كه به سبك غرب است نيز، نمونه آن
ديده مىشود. و «لَهْوُ الْحَدِيْثِ» به معناى سخنان بيهوده است. [4]
[لَىّ:]
«لَيّاً
بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً»
«لَىّ» (بر وزن حىّ) به معناى تابيدن طناب و مانند آن و به معناى تغيير و تحريف نيز
آمده است. [5]
[لَيُبَطِّئَنَّ:]
«مِنْكُمْ لَمَن
لَّيُبَطِّئَنَّ»
«لَيُبَطِّئَنَّ» از مادّه «بُطْؤ» (بر وزن قطب) به معناى كندى در حركت مىباشد، و چنان كه
جمعى از اهل لغت و مفسران در اينجا ذكر كردهاند، هم معناى لازم را دارد و هم
متعدى، يعنىهمخودشان درحركت كندندو هم ديگران را تشويق به اين كار مىكنند، و
شايد با توجّه به اين كه از باب «تفعيل» است، فقط