نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 489
است، كه لازمه آن سرگردانى در عمل است.
بعضى معتقدند: ريشه اين كلمه «حبشى» است، و از «ابن عباس» نقل شده كه مىگويد: من معناى اين
جمله را در قرآن نمىدانستم، تا اين كه از يك عرب بيابانى شنيدم به دخترك خود گفت: «حُورى»! يعنى بازگرد.
تعبير به «حَوارى» در مورد نزديكان حضرت مسيح عليه السلام يا نزديكان هر كس، شايد نيز به همين
مناسبت باشد كه آنها نزد او رفت و آمد دارند.
بعضى نيز آن را از ماده «حُور» به معناى شستن و سفيد كردن دانستهاند؛ چرا كه آنها قلوب مردم
را از زنگار شرك و گناه پاك مىكردند، و «حوريان» بهشتى را از اين رو به اين نام
ناميدهاند كه سفيدپوستند و يا سفيدى چشمانشان بسيار شفاف است!.
بعضى نيز گفتهاند: اطلاق اين كلمه به حوريان بهشتى به خاطر اين است كه آنها
به قدرى زيبا هستند كه چشم از ديدنشان حيران مىشود. به هر حال، اين واژه در آيه
مورد بحث بهمعناى بازگشت و معاد است. [1]
[لَوَّاحَةٌ:]
«لَوَّاحَةٌ
لِلْبَشَرِ»
«لَوَّاحَةٌ» از مادّه «لَوْح» گاه به معناى ظاهر و آشكار شدن آمده، و گاه به معناى تغيير دادن و دگرگون
ساختن. [2]
[لِواذاً:]
«يَتَسَلَّلُونَ
مِنْكُمْ لِواذاً»
«لِواذاً» از «ملاوذه» به معناى استتار است، و در اينجا به معناى عمل كسانى است كه پشت سر ديگرى خود
را پنهان مىكنند، يا در پشت ديوارى قرار مىگيرند و به اصطلاح افراد را خواب و
فرار مىكنند، اين عملى بوده است كه منافقين به هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و
آله مردم را براى جهاد يا امر مهم ديگرى فرا مىخواند، انجام مىدادند. [3]
[لَواقِح:]
«أَرْسَلْنَا
الرِّياحَ لَواقِحَ»
«لَواقِح» از مادّه «لَقاح» جمع «لاقح» به معناى بارور كننده است، و در اينجا اشاره به بادهايى است كه قطعات ابر را
به هم پيوند مىدهد، و آنها را آمادّه باران مىسازد. [4]
[لوّامه:]
«وَلاأُقْسِمُ
بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»
«لوّامه» از مادّه «لَوم» صيغه مبالغه است و به معناى «بسيار ملامت كننده» مىباشد. [5]