نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 48
وزن قمر) كه به معناى «شدت خوشحالى
توأم با هوسبازى» است. [1]
[أَشْراط:]
«فَقَدْ جآءَ
أَشْراطُهَا»
«اشْراط» جمع «شرط» (بر وزن شرف) به معناى «علامت» است. بنابراين
«اشراط الساعة» اشاره به نشانههاى نزديك شدن قيامت است. [2]
[أَشْقى:]
«إِذِ انْبَعَثَ
أَشْقاها»
«أَشْقى» از مادّه «شقو» به معناى «شقىترين» و سنگدلترين افراد، اشاره به همان كسى است كه «ناقه ثمود» را به هلاكت رساند؛ همان «ناقه» (شتر ماده) اى
كه به عنوان يك معجزه در ميان آن قوم ظاهر شده بود و هلاك كردن آن، اعلان جنگ با
آن پيامبر الهى محسوب مىشد. [3]
[إِشْمَأَزَّت:]
«وَحْدَهُ
اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ»
«اشْمَأَزَّت» ازماده «اشمئزاز» بهمعناى «گرفتگى و تنفّر» از چيزى است. «وَحْدَهُ» منصوب است به عنوان حال، يا مفعول مطلق. [4]
[أَشْهاد:]
«يَوْمَ يَقُومُ
الأَشْهاد»
«أَشْهاد» جمع «شاهد» يا «شهيد» است (همانگونه كه «اصحاب» جمع «صاحب» و «اشراف» جمع «شريف» است) و به هرحال، به معناى گواهان است. [5]
[أَشْياع:]
«وَلَقَدْ
أَهْلَكْنآ أَشْياعَكُمْ»
«أَشْياع» جمع «شيعه» به معناى كسانى است كه از سوى فردى به هر طرف مىروند، امور مربوط به او را
نشر و شياع مىدهند، و او را تقويت مىكنند. و اگر شيعه به معناى پيرو، استعمال
مىشود نيز، از همين جهت است. [6]
[أصحابالايكه:]
«أَصْحَابُ
الأَيْكَةِ»
«ايكه» به معناى «درخت» است و «اصحاب الايكه» همان قوم حضرت «شعيب» هستند كه در سرزمينى پر آب و مشجر، در ميان «حجاز» و «شام» زندگى
مىكردند. [7]
[إِصْر:]
«وَ لا تَحْمِلْ
عَلَيْنآ إِصْراً»
«اصر» در اصل به معناى گره زدن چيزى و يا نگهدارى و محبوس كردن آن با قهر و غلبه
است و به امورى كه انسان را از كارهاى مهم